محل تبلیغات شما

روانشناسی جوانان



 چگونه افکار منفی را دور کنیم؟

داشتن ذهنی که دارای افکار منفی و رهایی ناپذیر است , آزاردهنده و ناراحت کننده می باشد. این افکار منفی می تواند مربوط به کار, نگرانی های مالی و یا حتی ترسی مبهم باشد و بصورت اضطراب , ترس و یا دلشوره بروز کند به هر حال هرچه که باشد بدون تردید کنترلش بسیار دشوار است.

بدیهی ترین شیوه رها شدن از افکار منفی , سرکوب کردن و حذف آنها با عقب راندشان از ذهن مان است. اما متاسفانه تحقیقات زیادی نشان داده اند که سرکوب کردن افکار منفی , نتیجه بخش نیست.سعی در بیرون راندن این افکار از ذهن,تنها باعث میشود این افکار با قدرت بیشتری دوباره به ذهن برگردند. پس چاره ی خلاص شدن از این افکار آزاردهنده چیست؟

پرت کردن حواس و توجه به یک چیز دیگر

وقتی سعی دارید ذهن تان را از افکار منفی دور کنید , یک ترفند رایج این است که تلاش کنید به چیز دیگری فکر کنید تا حواس تان پرت شود.ذهن در جستجوی مسائل جدید است تا روی آنها متمرکز شود و خیالتان را درآسودگی و آرامش رها کند.این حواس پرت کردن مفید است اما عجیب است که پژوهش ها نشان میدهد این شیوه وقتی نتیجه دارد که با یک موضوع حواس تان را پرت کرده یا بعبارتی دیگر روی یک چیز متمرکز شوید تا ذهن تان سردرگم نشود.دلیلش هم این است که ذهن بی هدف , ناراحتی و غم دربردارد.پس بهتر است روی یک موزیک خاص یا یک برنامه تلویزیونی و یا یک کار خاص متمرکز شوید.

برای دور کردن افکار منفی، استرس نداشته باشید

هجوم افکار سمج و بهم ریختگی افکار, استرس برانگیز است و انرژی ذهنی کمی برای مقابله با این افکارآزاردهنده برای مان باقی میگذارد.از نظر علمی این یک رویکرد بد و نامناسب است و در حقیقت استرس باعث میشود این افکارناخواسته , با قدرت بیشتری به ذهن برگردند .

پرداختن به این افکار را به زمان دیگری موکول کنید

وقتی سعی می کنید این افکار را پس بزنید و در عوض آنها قویتر شده و برمیگردند , موکول کردن آنها به زمانی دیگر میتواند موثر باشد.دانشمندان روی افرادی که افکارپریشان و همیشگی داشتند مطالعه کردند و از آنها خواستند اضطراب شان را به تعویق بیندازند و یک زمان ۳۰ دقیقه ای مشخص به نام " زمان اضطراب " برای این افکار در نظر بگیرند ومعلوم شد این روش برای طفره رفتن از افکار منفی سودمند بوده است.بنابراین تمام افکارپریشان کننده تان را به یک زمان خاص موکول کنید تا در زمان های دیگر ذهن تان استراحت کند و آرامش داشته باشد.

تناقض درمانی

چطور می شود اگر بجای سرکوب کردن یک فکر آزاردهنده و سمج , مثلا مرگ , روی آن مستقیما متمرکز شوید ؟به نظر میرسد تمرکز روی یک موضوع , باعث دور شدن آن از ذهن نشود اما تحقیقات نشان میدهد این اتفاق می افتد.طبق قانون " درمان مواجهه ای" : برای مثال , آنهایی که عنکبوت هراسی داشتند , وقتی بطور جدی وبه آرامی با عنکبوت ها مواجه شدند , ترس شان کم کم مهو شد.البته این شیوه برای بی دل و جرات ها نیست اما محققان عقیده دارند این روش میتواند برای رهاشدن از افکار منفی در مورد کسانی که دچار وسواس های مدام و جدانشدنی از ذهن هستند رفتارهای وسواسی شدید و غیرارادی از خود نشان میدهند مفید باشد.

پذیرفتن این افکار

شواهد و یافته ها نشان میدهد اگر بجای مبارزه با افکار منفی , سعی کنیم آنها را بپذیریم بهتر است.جنگیدن با افکار ناراحت کننده درست مانند دست وپا زدن در باتلاق است.به افکارتان نگاه کنید , تصور کنید سربازهایی که این افکار را باخود حمل میکنند با رژه از گوش هایتان بیرون می آیند , اجازه دهید این سربازها مقابلتان رژه بروند درست مانند یک نمایش کوچک . با این افکار نجنگید ومجقبورشان نکنید از شما دور شوند , فقط تماشای شان کنید که رژه میروند.

عمیق فکر کنید

مدیتیشن و تفکر عمیق باعث ایجاد نگاهی از روی همدردی و دلسوزی نسبت به افکار منفی میشود بدون آنکه قضاوت شان کند و شیوه ای موثر برای رهایی از افکار منفی است.

خودتان را تصدیق کنید

خود تصدیقی , تازه ترین شیوه ی درمانی در روانشناسی است.به ویزگی ها و باورهای مثبت تان فکر کنید تا اعتماد بنفس اجتماعی تان بالا برود و خودکنترلی تان تقویت شود.این شیوه برای رها شدن از شر افکار منفی سودمند است.

افکار منفی تان را روی کاغذ بیاورید

نوشتن درباره عمیق ترین افکار و احساسات تان , فواید زیادی برای سلامت روان دارد .اگر با هیجان و احساس درمورد خودتان بنویسید به شما درخلاص شدن از افکار آزاردهنده کمک خواهد کرد


به این موضوع فکر کنید که برملا کردن خیانت، چه پیامد هایی خواهد داشت

 

پس از آنکه متوجه خیانت همسر خود می شوید، باید چکار کنید؟ و چه کاری نباید انجام دهید؟ این مقاله به ما گام های موثری را بعد از خیانت همسر پیشنهاد می دهد:

 

زمانی که متوجه روابط پنهان همسر خود می شوید، وحشت، سردرگمی، رنج روحی و جسمی تمام وجود شما را فرا گرفته و شما را در وضعیتی تاریک و مبهم قرار می دهد. سیلی از نصیحت و راهنمایی از طرف خانواده و دوستان، کتاب ها، و اینترنت به سمت شما روانه می شوند. زندگی شما به شدت دستخوش تغییر می شود. مهم نیست چقدر همسر خیانت کار شما ابراز پشیمانی کند، شما قانع نشده و بی اعتمادی بر تمام وجود شما و رابطه تان سایه افکنده است.

در زیر ۹ راه برای برخورد با خیانت مطرح شده است:

  1. شما ممکن است بخواهید بلافاصله از طریق شبکه های اجتماعی، تلفن، یا ایمیل تمامی افرادی که می شناسید را از کاری که او با شما انجام داده است آگاه سازید. نفس عمیقی بکشید. با استدلال و براساس منطق رفتار کنید و از کارهای عجولانه و بدون فکر خود داری کنید.
  2. به خاطر داشته باشید که حتی اگر اکنون به نظر غیر ممکن برسد، اما ممکن است بتوانید مشکلات رابطه ی خود را حل کنید. با گذشت زمان ممکن است احساس کنید که می توانید او را ببخشید. اگر تمام آشنایان و دوستان خود را متقاعد کرده باشید که همسرتان با بی رحمی تمام به شما خیانت کرده و موجب رنج  دیدن شما شده است و این که باور کنند همسر شما را مانند یک هیولای دیو صفت تصور کنند، می تواند پذیرش مجدد او به عنوان همسر شما را برای آنها نیز بسیار دشوارتر سازد و واکنش های خانواده و دوستان شما می تواند حتی زمانی که مشکلات وخشم موجود میان شما و همسرتان برطرف شده باشد برای رابطه ی شما  موجب مشکلات متعددی شوند.

9 گام مهم پس از خیانت همسر

پس لطفا به هر کسی چیزی نگویید.

  1. این مسئله را تنها با افرادی که مورد اعتماد شما هستند مطرح کنید. پشتیبانی عاطفی، صرف نظر از اینکه رابطه ی شما نجات خواهد یافت یا خیر، برای تسلا و تسکین درد شما لازم است. خود را حبس نکرده و از دیگران دوری نکنید، شما به دوستان خوب خود برای ایجاد و حفظ توان کافی برای از سر گذراندن این سختی نیاز دارید.
  2. پس از آنکه وضعیت خود را با تعداد اندکی از دوستان مورد اعتماد خود در میان گذاشتید، ممکن است تصمیم بگیرید تا این موضوع را به همه بگویید. در چنین وضعیتی حتی اگر این کار را انجام دهید و این خبر بد در مورد همسرتان را در اختیار همه بگذارید، تصمیم شما دیگر عجولانه نیست و با فکر کافی انجام گرفته است. این مسئله نشان دهنده ی توانایی شما برای اتخاذ تصمیمات قاطع و دقیق و همچنین توانایی شما برای خویشتن داری و کنترل رفتارهای خود حتی در موقعیت های دشوار است.
  3. بلافاصله تصمیم به ترک خانه و اسباب کشی نگیرید. اگر نمی توانید با او زیر یک سقف باشید، ابتدا برنامه ی کوتاه مدتی برای ترک آن خانه بگیرید تا زمانی برای بدست آوردن ثبات از دست رفته خود داشته باشید. ممکن است حتی فکر کردن به زندگی با این فرد که شما فکر می کردید او را می شناسید، و نقاط ضعف و راز های خود را با او درمیان گذاشته اید، به نظر غیر ممکن برسد. اما به خود زمان کافی بدهید تا به اینکه چه چیزی به نفع شما خواهد بود فکر کنید و به راحتی بر اثر رنج وارده به خودتان صدمه نزنید. زوج های بسیاری هستند که پس از چند ماه از برملا شدن رابطه ی پنهانی یکی از آنها، دوباره زند گی در زیر یک سقف را شروع می کنند.
  4. انتقام جویی به بهبود شرایط کمک نخواهد کرد. برخورد های احساسی، چه در سخن گفتن و یا برخورد فیزیکی با همسر خیانت کار، کاری درقبال ریشه ی مشکل شما انجام نخواهد داد. اینکه بخواهید حرف های تند و آزار دهنده ای به او بزنید، کاملا قابل درک است، اما ولی این اقدامات ویرانگر می توانند هرگونه شانس بازسازی اعتماد و امنیت عاطفی میان شما را حتی کمرنگتر سازند. احترام متقابل در آینده تنها در شرایطی حاصل خواهد شد که با آگاهی کامل در جهت بدست آوردن آن اقدام کنید.
  5. بسیاری از مردم معتقدند که خشونت فیزیکی تنها زمانی اتفاق می افتد که مردی یک زن را کتک بزند. اعمال خشونت فیزیکی محدودیت جنسیتی ندارد. صرف نظر از آنکه چه کسی آغازگر خشونت باشد و یا مرتک اعمال خشونت بار شود،همواره نتایجی ویرانگر خواهد داشت.
  6. تعقیب فردی که با همسر شما رابطه داشته است یا ارسال مطالبی ناخوش آیند از او در شبکه های مجازی ممکن است اندکی خشنودی موقتی را برای شما در پی داشته باشد، ولی در درازمدت هیچ حاصلی نخواهد داشت. انرژی خود را برای این امور بیهوده مصرف نکنید.
  7. اگر دارای فرزند هستید، بیاد داشته باشید، مسئولیت حمایت از آنها با شماست. زمانی که حرف های بدی در مورد پدر یا مادر او می زنید، آنها رنج خواهند برد. شما سعی دارید فردی که موجب جریحه دار شدن احساست شما شده است را رنج دهید، اما ممکن است در پایان متوجه شوید که همزمان موجب رنج کودکان خود نیز شده اید، و آنها مستحق آن نیستند.

حتی با این راهنمایی ها، مواجه شدن با خیانت می تواند بسیار آزار دهنده باشد. سعی کنید متوجه شوید چه کاری به نفع شما خواهد بود. گاهی اوقات زوج ها می توانند بر مصائب ناشی از خیانت فایق آمده و رابطه ی خود را مانند قبل و یا حتی بهتر، بازسازی کنند. ولی بسیاری اوقات نیز چنین نتایجی ناممکن است. مهم نیست که وضعیت را چگونه می بینید، همزمان با بررسی راه های پیش روی خود سعی کنید با خودتان مهربان باشید ولی از احساس ترحم در قبال خود بپرهیزید.

 


خیانت و بی‌وفایی اعتماد رابطه را برهم می‌زند. اگر به دنبال نشانه‌هایی هستید که بفهمید می‌توانید دوباره اعتماد کنید یا خیر، با ما همراه باشید.

اجازه بدهید صادق باشیم…

هیچ تضمین ۱۰۰ درصدی وجود ندارد که همسرتان دوباره خیانت نکند. هیچ تضمین ۱۰۰ درصدی هم نیست که شما تا آخر با هم بمانید. همچنین، هیچ ضمانتی هم نیست که همسرتان دوباره خیانت کند! همینطور ضمانتی برای برهم خوردن دوباره رابطه‌تان وجود ندارد.

این واقعیت همه زندگی‌ها و روابط است. پیش‌بینی آنها تقریباً غیرممکن است.

این احتمال وجود دارد که وقتی عاشق همسرتان شدید و شما دو نفر زندگی‌تان را شروع کردید، هیچ وقت حدس نمی‌زدید که بخواهد به شما خیانت کند. شاید نگرانی‌ها و دغدغه‌های خودتان را داشته‌اید اما احتمال اینکه فکر کرده باشید همسرتان خیانت کند بسیار کم است.

بااینحال او اینکار را کرد!

حالا، اگر تصمیم دارید که اعتماد از دست رفته را دوباره بسازید و رابطه‌تان را ترمیم کنید، ممکن است ذهنتان مملو از ترس‌ شکسته شدن دوباره دلتان و خیانت دوباره همسرتان باشد. این ترس‌ها قابل درک هستند و ممکن است سر راه ساختن دوباره رابطه‌تان قرار گیرند.

موضوع گیج‌کننده‌ای است.

دلتان نمی‌خواهد دروغ بشنوید و دوباره بخاطر خیانت صدمه ببینید و می‌دانید که باید محتاط باشید. این احتیاط ممکن است شما را از رفتن به استقبال التیام رابطه و رشد آن که برای نجات رابطه‌تان مهم است، عقب بکشاند.

به نظر می‌رسد در عین اینکه یک قدم به جلو برمی‌دارید، چندین قدم به عقب می‌روید.

اگر راه قابل‌اطمینانی بود که می‌فهمیدید همسرتان واقعاً به شما راست می‌گوید و واقعاً تغییر کرده است یا نه خیلی خوب بود.

اما هیچ راهی وجود ندارد.

اما، می‌توانید عاقل و هوشیار باشید و درعین حال احتیاطی که شما را عقب نگه می‌دارد را رها کنید. می‌توانید به نشانه‌هایی که در همسرتان، خودتان و رابطه‌تان می‌بینید خوب دقت کنید چون به شما کمک می‌کنند بهترین تصمیم را برای آینده‌تان بگیرید.

اگر می‌خواهید بفهمید باید دوباره اعتماد کنید یا نه، به دنبال این ۴ نشانه باشید…

۱#: ارتباط و گفتگو بیشتر از اینکه بسته باشد، باز است.

گفتگو و ارتباط سالم رمز موفقیت هر رابطه است –مخصوصاً رابطه‌ای که بعد از خیانت در حال ترمیم است. با خودتان فکر کنید و زمانی را به خاطر آورید که احساس ریلکس بودن و راحتی داشتید، طوریکه تصور می‌کنید شما و همسرتان واقعاً به دقت به حرف‌های هم گوش می‌کرده‌اید.

بعد، به وقتی فکر کنید که هرکدام از شما سرسختانه سر حرف خودتان ایستاده بودید و به نظر می‌رسید که هیچکدام از شما به حرف‌های دیگری گوش نمی‌کند.

اینها نشانه‌های باز و بسته بودن گفتگوی بین شماست. خیلی مهم است که ببینید آیا این احساس آزادی و باز بودن گفتگو را در مکالماتتان می‌بینید یا خیر.

و وقتی آن لحظه‌هایی که گفتگوی بازی با همسرتان دارید را می‌فهمید–حتی اگر فقط چند لحظه طول بکشند–ببینید چه می‌کرده‌اید، چطور حرف می‌زده‌اید و از چه کلمات و لحنی استفاده می‌کردید. سعی کنید از بعد آن بیشتر از آن روش‌های گفتگو استفاده کنید.

۲#: شفافیت بیشتری وجود دارد.

 

شفافیت زمانی اتفاق می‌افتد که طرفی که خیانت کرده است در دسترس کامل همسر خود قرار می‌گیرد. این یعنی دیگر هیچ رازی پنهان نمی‌کند. ایمیل، پیام‌های تلفنی، هر حساب‌بانکی خصوصی یا هر چیز دیگر او از دسترس همسرش دور نیست.

این نوع دسترسی باید با تمایل کامل خود فرد باشد تا برای ساختن دوباره اعتماد از دست رفته موثر باشد. اگر فردی که خیانت کرده است برای این شفافیت احساس فشار یا اجبار کند، دوری بیشتری بین دو طرف اتفاق می‌افتد.

دو طرف می‌توانند راه‌های دیگری هم برای شفافیت به کار گیرند. دو طرف می‌توانند توافق کنند که هر چه که در ذهنشان بود را با هم در میان بگذارند، حتی سخت‌ترین مسائل را. آنها حقیقت خودشان و هرچه که می‌خواهند را به زبان می‌آورند.

ممکن است چندان با این روش احساس راحتی نکنید اما می‌تواند به طرقی انجام شود که ارتباطتان را محکم‌تر کند.

حتی اگر همسرتان تمایلی به در دسترس قرار دادن و شفافیت کامل نشان نداد، می توانید درخواستی اینچنینی از او داشته باشید، کمکم کن بفهمم که چرا نمی‌خوای با من کاملاً شفاف باشی.» بعد خوب به پاسخی که می‌دهد گوش کنید. ممکن است دلیل قانع‌کننده‌ای داشته باشد.

۳#: به نظر می‌رسد هر دو شما در یک تیم هستید.

این شبیه به آن تمرینی است که در بالا عنوان کردیم که تفاوت زمانیکه گفتگوی باز و زمانیکه گفتگوی بسته با هم دارید را به خاطر بیاورید. از احساسی که زمان همکاری با هم دارید و زمانیکه به نظر می‌رسد در دو تیم مخالف هستید، آگاه شوید.

به احتمال بسیار زیاد شما هر دو در یک تیم هستید و ایده‌ها و نظرات همدیگر را نادیده نمی‌گیرید. این را می‌فهمید که می‌توانید خیلی چیزها از همسرتان یاد بگیرید، حتی اگر طریقی خاص برای برخورد با یک موقعیت داشته باشید و یا حتی اگر انتخابتان با همسرتان کاملاً متفاوت باشد.

در یک تیم بودن مربوط است به داشتن ارتباط باز و همه اینها به دیدگاه کلی شما نسبت به همسرتان برمی‌گردد. اثبات اینکه حق با شماست یا روش شما بهترین روش است اهمیت کمتری دارد.

۴#: می‌توانید نشانه‌هایی از پیشرفت مشاهده کنید.

 

گفتگوی باز، حس اینکه در یک تیم هستید و شفافیت همه نشانه‌های پیشرفت در رابطه شماست. نکته مهم برای زوج‌هایی که بعد از خیانت می‌خواهند رابطه‌شان را بازسازی کنند این است که ممکن است پیشرفت‌هایی اتفاق بیفتد اما یک نفر (یا هر دو شما) آن را نمی‌بیند.

خیلی راحت می‌توانید فقط به آنچه که در گذشته اتفاق افتاده فکر کنید و نسبت به تغییرات مثبتی که در رابطه‌تان در حال رخ دادن است کور شوید.

اگر می‌خواهید ببینید که درست است بعد از خیانت همسرتان دوباره به او اعتماد کنید یا نه، یک راه قابل‌اطمینان این است که مطمئن شوید رابطه‌تان را از دیدگاه زمان حال بررسی می‌کنید نه گذشته. انکار حسی که بعد از خیانت همسرتان به شما دست داده کار درستی نیست اما بااینحال درست هم نیست که در گذشته زندگی کنید.

عادت کنید که وقتی غرق در گذشته می‌شوید و زمان حال را فراموش می‌کنید، متوجه شوید.  در چنین مواقعی یک نفس عمیق بکشید، مکث کنید و به زمان حال برگردید. از خودتان بپرسید که آیا آن کلمات و رفتارها با آنچه اکنون اتفاق می‌افتد سازگاری دارد یا خیر.

اینکه بیشتر به زمان حال فکر کنید به شما این امکان را می‌دهد که پیشرفت‌ها و تغییرات مثبتی که در رابطه‌تان پیش می‌آید را ببینید و حس کنید.
خیانت می‌تواند اعتماد هر رابطه‌ای را از بین ببرد. اما این نشانه‌ها را به خاطر بسپرید، اینها فقط چند نمونه بودند. راه‌های زیادی وجود دارد که از طریق آنها همسرتان ممکن است به شما نشان دهد که دوباره می‌توان به او اعتماد کرد.

برخی زخم ها به راحتی التیام پیدا نمی کند و احتمالا زخمی که شخصی از خیانت همسرش می خورد از جمله این زخم هاست. با این حال گاهی برخی از زو ج ها ترجیح می دهند به جای جداشدن از هم بعد از خیانت زندگی خود را مجددا بسازند و حتی روابطشان را قوی تر از قبل کنند.

اگر حس می کنید همسرتان از کارش پشیمان است و دوست دارید زندگی تان را ادامه دهید، به این نکات توجه کنید:

می‌توانید بگذرید؟ 
اگر این اتفاق تنها یك بار در زندگی شما پیش آمده و هیچ سابقه‌ای در گذشته شما ندارد، احتمال این‌كه بتوانید زندگی‌تان را ترمیم كنید و بعد از مدتی تلاش به شرایط عادی برگردید، كم نیست. خیانت موضوعی نیست كه به سادگی بتوان از كنارش گذشت اما شما می‌توانید امیدوار باشید همسری كه عمیقا از این موضوع ناراحت است، به خاطر سابقه درخشان زندگی‌تان از این اشتباه بگذرد.
 
آیا هر دو مایلید به زندگی مشترک ادامه دهید؟  
همیشه خیانت موضوعی بسیار دردناک است. برای یک زوج ساده نیست که بعد از خیانت کنار هم بمانند. آنها باید بنشینند و در مورد احساسساتشان صادقانه صحبت کنند و تا جای ممکن از خشونت بپرهیزند.
 
چرا!: 
 اولین چیزی که باید درک کنید این است که خیانت به همسر معمولاً نشاندهنده این است که مشکلی در رابطه یا ازدواج شما وجود دارد.هدفتان باید این باشد که مشکل را پیدا کنید تا وقتی شما و همسرتان از شوک اولیه این مشکل گذشتید، بتوانید تصمیم بگیرید که چطور می‌توانید مشکل را برطرف کنید.
 
خودتان را قضاوت نكنید:
خودتان را سرزنش نكنید و مورد قضاوت قرار ندهید. شما پس از این ماجرا دچار احساسات متناقضی خواهید شد. ترس، خشم، انتقام، شك، بی‌اعتمادی، احساس حماقت و. از مواردی هستند كه ممكن است به سمت شما هجوم بیاورند. به‌خود زمان دهید كه از پس این احساسات بر بیایید و تصمیم درست را بگیرید. زندگی مشترك‌تان را با این احساسات مورد قضاوت قرار ندهید و پیش از آن‌كه از پس این تناقضات بر بیایید در مورد ماندن یا رفتن تصمیم نگیرید.
 
با یکدیگر صحبت کنید: 
به حرف های هم خوب گوش دهید و میان حرف دیگری نپرید. به هم احترام بگذارید و اجازه دهید مسایل کاملا روشن شود. فهمیدن به معنی پذیرفتن نیست. احساساتی مانند عصبانیت، شرم، ترس و گریه طبیعی بوده و جزو روندی است که باید طی شود. سعی کنید احساساتتان را بدون بی احترامی به هم و خشونت لفظی یا جسمی یا تهدید به ترک طرف مقابل بیان کنید. اگر قادر نیستید این کار را به تنهایی انجام دهید از یک روان شناس کمک بگیرید.

به تردید پایان دهید : 
هر سوالی كه دوست دارید از او بپرسید. او موظف است تمامی ابهامات شما را برطرف كند و به سوالات‌تان پاسخ دهد. او باید اشتباهی كه مرتكب شده را بپذیرد و درصورت خواست همسرش، به تمامی سوالات او در این مورد پاسخ گوید و دست از پنهان‌كردن حقیقت بردارد.
 
نکته: 
قلم و كاغذ بردارید و احساسات‌تان را بنویسید. هر آنچه در دل دارید و نمی‌توانید به زبان بیاورید، هر آنچه احساس می‌كنید بر سر زندگی‌تان آمده و هر تصمیمی كه فكر می‌كنید با گرفتنش آرام می‌شوید را بنویسید و سپس قلم را كنار بگذارید.
 
مشكلات را فریاد نزنید : 
پیش از آنكه به خانواده یا دوستان‌تان در این مورد بگویید خوب فكر كنید. شاید شما پس از مدتی تصمیم بگیرید این زندگی را حفظ كنید و آگاهی دیگران در مورد اتفاقی كه در زندگی‌تان افتاده، می‌تواند قضاوت‌شان را تا مدت‌ها نسبت به همسرتان تغییر دهد و این موضوع می‌تواند زندگی شما را با چالش‌های بیشتری روبه‌رو كرده و كینه‌ای نسبت به همسرتان ایجاد كند.
 
دلتان را صاف کنید : 
اگر توانستید از اتفاقی که افتاده بگذرید و همسرتان را ببخشید قلب خود را از خاطرات بد پاک کنید. به هیچ عنوان عجله نکنید. ابتدا باید تصمیم بگیرید می خواهید با هم زندگی کنید یا نه ؟ دانستن دلیل خیانت همسر در این میان نقش اساسی بازی می کند. یا با مهربانی و قلبی پاک از هم جدا شوید یا با آگاهی و دانایی همدیگر را ببخشید و زندگی جدیدی را آغاز کنید.
 
به رابطه شویی ادامه دهید : 
برخی از زوج ها بعد از خیانت یک طرف از برقراری رابطه شویی خودداری می کنند. اگر قصد ماندن کنار هم را دارید بهتر است بدانید هرچه برقراری رابطه شویی را به تعویق بیندازید، آغاز دوباره سخت تر می شود.
البته باید پذیرفت که از سرگیری روابط با شخصی که به همسر خود خیانت کرده کار ساده ای نیست. باید قبول کرد که فردی که خیانت کرده، حرمتی را زیر پا گذاشته است و فردی که به او خیانت شده نیز احساس عصبانیت و مقاومت دارد و گمان می کند مورد علاقه همسر خود نبوده است، با این حال برقراری رابطه شویی می تواند به مرور زمان التیام بخش زخم ها باشد.
 
به خودتان زمان بدهید : 
این‌ كه شما از پس این درد بربیایید به زمان احتیاج دارید. فكر نكنید‌‌ همان صمیمیت اولیه باید به سرعت به رابطه‌تان برگردد و گمان نكنید سلامت فكرتان را باید ظرف چند روز به دست بیاورید. هم شما و هم ارتباط‌تان به زمانی برای ترمیم شدن احتیاج دارید.
 
همدیگر را ببخشید : 
آیا می توان خیانت را بخشید و آن را فراموش کرد؟ بخشیدن شاید اما این موضوع فراموش کردنی نیست. اگر پذیرفتید با عقل و قلب تان به زندگی مشترک ادامه دهید، سعی کنید طرف مقابل را ببخشید و فرصتی دوباره به او بدهید.
 
پیش از هر كاری فكر كنید : 
اگر مدتی به ‌خود زمان داده‌اید و مشاوره و دیگر راهكار‌ها را هم امتحان كرده‌اید اما فكر می‌كنید دیگر نمی‌توانید در این رابطه بمانید باید به برخی موضوعات توجه كنید. منابع مالی، شرایط خانوادگی و اجتماعی خود را بررسی كنید. آیا زمان مناسبی برای جدایی است یا نیاز دارید مدتی دیگر به‌خود برای فراهم كردن شرایط لازم زمان دهید؟


شاید به نظر شما این موضوع که کودک دیگر خود را کثیف نمی کند، خیلی مهم باشد. البته مهم است ولی مهم تر از آن ، تمیز ماندن کودک در حدود سن دو سالگی است. زیرا این پدیده اساس و بنیان نظافت او در طول زندگیش خواهد بود: دستها و لباس های تمیز. از تربیت شدن برای توالت، کودکان متوجه می شوند، انجام بعضی کارها درست و بعضی دیگر نادرست است. این تربیت در آنها احساس مسئولیت را پرورش می دهد و از این جهت می تواند در قالب گیری شخصیّت آنها و اعتماد متقابل بین آنها و والدین مؤثر باشد. بنابراین اگر از حس استقلال طلبی و خودکفایی که در نهاد کودک گذاشته شده،بهره جویی کنید،تربیت توالت کودک به مراتب راحت تر و آسان تر خواهد شد. ،( بنجامین مک لین 1381،ص510)



نشانه های آمادگی کودک برای شروع آموزش:

هیچ دو کودکی کنترل ادرار را در یک سن به دست نمی‌آورند.
اینکه بدانیم چگونه و از چه زمانی، دیگر کودک را پوشک نکنیم، کمی مشکل است و اگر فکر می‌کنید کودک شما باید در زمانی که شما انتظار دارید، ادرار و مدفوع خود را کنترل کند،‌کاملا در اشتباه هستید. زمان واقعی آن هنگامی است که کودک شما آماده باشد و منظور از آماده بودن زمانی است که مغز،‌ اعصاب و عضلات به اندازه کافی رشد کرده باشند. به ندرت ممکن است قبل از سن ۱۵ تا ۱۸ ماهگی اعصاب تکامل یافته باشند و عضلات به آنها پاسخ دهند. در واقع هرگز نباید کودک خود را مجبور کنید روی لگن بنشیند زیرا این کار باعث می‌شود کودک از انجام کار سر باز زند و احتمالا منجر به مشکلات بعدی، مثل بی‌اختیاری مکرر یا خیس کردن رختخواب می‌شود.

 وحالا یک سوال پیش می آید آیا والدین میتوانند درآموزش توالت رفتن به فرزندانشان کمک کنند؟

·   ج. بله . به شرط آنکه درست به او کمک کنید . هدف شما کمک کردن به کودک در کنترل اعمالی است که در توالت انجام میشود.

دراکثر موارد والدین با تعصب رقتار میکنند وتوالت رفتن را بر اساس آنچه ازیک نسل به نسل بعدی انتقال یافته است به کودک می آموزند.آنچه از نظر ایشان دور می ماند آن است که آموزش توالت رفتن از نظر کودک چه معنایی دارد.(دکتر لی سالک،1376ص74)



4 شیوۀ متفاوت والدین در آموزش توالت رفتن:



1- شیوۀ زود هنگام: شرطی کردن کودک تا در سنین خیلی کم از لگن بچه استفاده کند. مثانه و روده به محض احساس وجود ادرار عکس العمل نشان می دهند. گرچه این عکس العمل با اراده خودآگاه متفاوت است.( هیثر،ولفورد ،1383،ص30)

2- شیوۀ واگذاری ابتکار عمل به خود کودک:سپردن همه چیز به کودک تا بدانید که چه موقع دیگر نمی خواهد از پوشک استفاده کند. این شیوه مستم صبر خواهد بود و تا بعد از دوسالگی طول خواهد کشید. (هیثر،ولفورد، 1383 ،ص33)

3- شیوۀ فشرده: این روش مستم تعهد و صبوری و اختصاص دادن یک روز به آموزش است. برای این کار بهتر است از روش های سرگرم کننده و دادن جایزه به کودک در هربار موفقیت استفاده شود. این روش باید در زمان مناسب یعنی هنگامی که کودک آمادگی فهمیدن و دنبال کردن آموزش را دارد، به کار گرفته شود.اصل اساسی در این روش ایجاد فرصت برای کودک در تشخیص و نشان دادن عکس العمل به علامت هایی است که در فاصله ای کوتاه از مثانه پر از ادرار دریافت می شود.» (هیثر،ولفورد ،1383،ص37)

4- شیوۀ آهسته و پیوسته: تنها عیب این روش کند و خسته کننده بودن آن است. اگر پافشاری کنید و در صورت خرابکاری های گاه به گاه و پسرفت های کودک عصبانی و دلسرد نشوید حتماً نتیجه خواهید گرفت.

دکتر بری برازلتون، پزشک کودکان که سالیان دراز در تربیت کودک برای توالت رفتن کار کرده و تجربه دارد، روشی را به کار می برد که در اینجا برایتان شرح می دهم.او این روش را روی هزاران کودک با میانگین سنی 28 ماه تجربه کرده و 80 درصد موفقیت در تربیت توالت و ادرار کودکان - به شکل همزمان و سریع- کسب کرده است.اساس این روش این است که تربیت توالت کودکان باید با میل و اراده آنها باشد؛ بدون استفاده از زور، اجبار، انتقاد و تمسخر. به نظر او با این روش تربیت خیلی آسان انجام می شود و احتمال برگشت آن بسیار کم است. او والدین را به تشویق کودکان توصیه می کند و در صورت شکست، از هرگونه انتقاد پرهیز می دهد. اگر کودک تمایلی به نشستن روی توالت ندارد، نباید به اجبار متوسل شد. وقتی که نشست، اگر خواست بلند شود- حتی بعد از چند ثانیه- نباید مانعش شد. چون کودک ها دوست دارند مانند بزرگترها رفتار کنند؛ بنابراین اگر بتوانند خود را کنترل نمایند، این کار را با میل و رغبت انجام خواهند داد. شرط این روش این است که والدین به تمایل کودک برای تکامل مطمئن بوده و خود نیز صبور و شکیبا باشند.

ولی استفاده از این روش به معنی توقع نداشتن از والدین نیست. در سن دوسالگی هروقت والدین تصمیم به تربیت کودک می گیرند، باید در تصمیم خود ثابت قدم بوده و از کودک توقع داشته باشند مانند سایر فرزندان بزرگتر و بزرگسالان
از توالت استفاده کندو باید وقتی کودک در انجام این کار موفق می شود، مورد تحسین قرار گیرد و هروقت با این کار موافق نیست، از خشم و انتقاد علیه کودک خودداری شود. (بنجامین مک لین ،1381،ص512)



مدت زمان لازم برای تکمیل آموزش توالت رفتن بین 2 هفته الی 2 ماه است.بیشتر کودکان ابتدا توانایی کنترل مدفوع و بعد ادرار خود را پیدا می کنند.علاوه بر آن کودکان ابتدا پاک بودن در روز وسپس در شب را می آموزند. .(سلحشور1378،ص12)
1- نشانه های غیرمستقیم آمادگی کودک



-از آغاز سال دوم نشانه هایی از آمادگی کودک ظاهر می شود که اغلب، آنها را با آمادگی مربوط نمی کنیم. کودکان در این سن دوست دارند چیزی یا اسباب بازی به دیگران هدیه بدهند و البته زود هم پس می گیرند؛ ولی از این کار لذت زیادی می برند. احساس دوگانه آنها به این صورت نشان داده می شود که اسباب بازی خود را به مهمان نشان می دهند ولی آن را سفت چسبیده و به او نمی دهند.( بنجامین مک لین ،1381،ص512)

در این سن، کودکان از قرار دادن چیزی در ظرف و ناپدید شدن آن و سپس پدیدار شدنش لذت زیادی می برند. کودک به تدریج می خواهد از کارهای والدین، خواهر و برادرش تقلید کند وادای آنها رادربیاورد و این می تواند انگیزه ای برای تربیتش باشد. آنها از یادگرفتن هر مهارتی که به طور مستقل انجام دهند شاد می شوند و از تعریفی که به همین دلیل می شنوند، لذت می برند. (بنجامین مک لین ،1381ص512)



2- علائم قطعی آمادگی

 بین تا 24 ماهگی اکثریت کودکان علائم قطعی آمادگی خود را آشکار می سازند. کودکان در این سن ناپدید شدن اشیا، از جمله مدفوع خود را بهتر درک می کنند.آنها در این سن درک می کنند موجودیّت آنها از والدین جدا است، و این احساس جدایی انگیزه ای است که والدین خود را خشنود سازند و توقعات آنها را برآورده نمایند. در عین حال از یاد گرفتن مهارت های جدید احساس غرور می کنند و از شنیدن تحسین از انجام این مهارت ها خوشحال می شوند. آگاهی از اعضای بدن در آنها افزایش می یابد. بنابراین بهتر و بیشتر از قبل متوجه دفع مدفوع می شوند.

علاوه بر اینها، کودک در این سن می تواند راه رفته و از چیزی بالا وپایین برود، بنابراین می تواند به تنهایی خودش را به توالت و لگن برساند و حتی پوشک یا شلوار خود را پایین بکشد. بالاخره رشد عقلی آنها در این سن به حدی رسیده است که توقعات والدین خود را تشخیص بدهند و با والدین خود همراهی کنند و مانند برادر و خواهر بزرگتر از خود و یا مادر و پدر خود،بزرگ باشند.( بنجامین مک لین ،1381،ص513)



چند مورد از مهم ترین نشانه های آمادگی کودک برای پذیرش آموزش توالت رفتن را که دکتر براندا گاردنر در کتاب خود آورده است:

1.  هنگامی که کودک توانایی فهم دستورات شما را داشته باشد تا بتواند مراحل مختلف آموزش را درک کند

2.    وقتی که کودک نسبت به کاری که در پوشک خود انجام داده کنجکاوی کند و بین خشک بودن و خیس بودن خود تفاوت قایل شود. این موضوع نشان میدهد که ماهیچه های بدن او توانایی لازم برای نگهداری ادرار یا مدفوع را دارند.



3.هنگامی که فاصله ی ادرار کردن کودک چند ساعت طول بکشد و او بتواند خود را  نگه دارد وخیس نکند .







4.هنگامی که کودک بتواند به تنهایی روی توالت و لگن بنشیند و همچنین بتواند و زیر شلواری خود را پایین یا بالا بکشد.



5.هنگامی که کودک تمایلی به مستقل شدن داشته باشد.

 (به نقل از سلحشور1378،ص12)

به طور کلی کودک باید نشانه های فیزیکی ،رفتاری و ادراکی خاصی داشته باشد این نشانه ها عبارتند از:



نشانه های فیزیکی:

· در هنگام راه رفتن و یا حتی دویدن می تواند تعادل خود را حفظ کند.

· در هر بار ادرار کردن مقدار ملاحظه ای مایع دفع می کند.

· در ساعاتی مشخص از روز مدفوع می کند.



نشانه های رفتاری:



در حدود 2 تا 5 دقیقه می تواند به آرامی در یک وضعیت بنشیند.

· بلافاصله پس از کثیف کردن پوشکش از شما می خواهد که او را عوض کنید.

· وقتی که شما همسرتان یا خواهر و برادرش به توالت می روید، کنجکاوی و علاقه نشان می دهد.

· برای مدفوع کردن عادات خاصی دارد. بعنوان مثال دو زانو می نشیند و یا صدای خاصی از خود در می آورد.

· تمایل دارد تا در کارهایش مستقل عمل کند.

· در صورت انجام یک کار جدید به خود افتخار می کند.

· نسبت به آموزش توالت کردن مقاومت و یا مخالفتی نشان نمی دهد.

نشانه های ادراکی:

· قادر به ادای کلماتی برای ادرار و مدفوع می باشد که شما متوجه آنها می شوید.

· می داند هر چیز باید سرجای خودش قرار گیرد.

· قادر است دستشویی اش را تا زمانیکه به لگن می رسد نگه دارد.





قبل از انجام هرگونه آموزش در زمینه ی توالت رفتن رعایت این نکته ضروری است که کودک در وضعیت استرس زا نباشد .مثلا" کودک در مرحله ی از شیر گرفتن ،یا در آستانه ی تولد نوزاد جدید ویا خانه عوض کردن و. نباشد. (به نقل از سلحشور13 .

برنامه ریزی، طرح و نقشه ای است که ما را به هدفمان که همان ایجاد تغییرات مطلوب در رفتار است می رساند که این تغییرات رفتاری باید مستمر و منطقی باشد.

و اما یک برنامه ریزی مطلوب چه اثرات و فوایدی دارد؟

1. برنامه ریزی روشی مناسب برای پاسخ به نیازها، که همان موفقیت درسی است می باشد. بنابراین برنامه ریزی به ما کمک می کند تا بهتر و سریعتر به هدفمان برسیم.

2. یکی از راه های افزایش تمرکز، برنامه ریزی است. برنامه ریزی به ما کمک می کند تا افکارمان را منظم کرده و آنها را اولویت بندی نمائیم. همینطور نحوه رسیدن به آن اهداف و مقدار زمانی که قرار است به آن اختصاص دهیم را مشخص کنیم.

بنابراین با برنامه ریزی ذهن شلوغ خود را مرتب کرده و به این ترتیب یک گام بسیار مهم در مسیر موفقیت تحصیلی خود بر می داریم.

3. برنامه ریزی باعث کاهش اضطراب و فشار روانی می شود. در واقع با برنامه ریزی دیگر برای نگران شدن وجود ندارد. فرد زمان و فرصت کافی جهت استفاده از توانائی ها و آموخته های خود را خواهد داشت.

4. برنامه ریزی باعث تقویت اراده و قدرت تصمیم گیری میشود. با برنامه ریزی کم کم یاد میگیریم که برای رسیدن به اهداف زندگی، صبور بوده و در برابر سختی ها مقاومت نمائیم. همینطور، تمرین می کنیم که اراده ای قوی و قدرت تصمیم گیری داشته باشیم.

5. برنامه ریزی موجب خوش بینی به آینده و امیدواری می گردد. بدون تردید ایمان به پیروزی و رسیدن به هدف، انگیزه ای است بسیار قوی برای قدم نهادن در مسیر موفقیت.

6. برنامه ریزی موجب خود نظم بخشی می شود. انسان منظم یعنی انسانی که برنامه دارد و برای هر کاری زمان و مکان خاصی را در نظر می گیرد. در واقع نظم و انضباط میوه ی شیرین برنامه ریزی است.

7. برنامه ریزی، خود ارزیابی را تسهیل می کند. این مهارت به ما کمک می کند تا به موقع به محاسن و مشکلات فعالیتی کعه انجام داده ایم پی ببریم. میزان پیشرفت را برآورد کرده و نهایتا اگر لازم بود برای افزایش بازدهی و کاهش مشکلات تغییراتی در برنامه ایجاد نماییم.

8. برنامه ریزی مدیریت زمان رادر پی دارد. وقت و زمان در زندگی، محدود و برگشت ناپذیر است. لذا برای استفاده درست از زمان، ناگذیر به برنامه ریزی هستیم. دانشمندان معتقدند 8 دقیقه صرف زمان برای برنامه ریزی روزانه، می تواند یک ساعت زمان را برای شما ذخیره کند.

چگونه برنامه ریزی کنیم؟

می دانیم که برنامه ریزی صرفا یادداشت های روزانه نیست، بلکه تکنیکی است که به وسیله ی آن می توان با مدیریت زمان و چینش درست کارها، بهتر به اهداف پیش بینی شده رسید.

برای نوشتن یک برنامه خوب، باید گام های زیر را برداریم:

گام اول: ریختن برنامه در قابل زمان است که ابتدا باید برنامه ها را متناسب با حجم آن ها در قالب های روزانه، هفتگی و ماهانه بریزیم.

گام دوم: تعیین روش برنامه است که روش های برنامه ریزی می تواند زمان محور یا تکلیف محور باشد.

Ø     در زمان محور،ابتدا ساعات روزانه‌ی خود را تنظیم نموده و سپس هر درس و یا برنامه را در داخل آن می‌گنجانیم.

Ø     در تکلیف محور، ابتدا دروسی را که باید بخوانیم را مبنا قرار داده و سپس زمان مناسب را برای هر درس پیش بینی می کنیم.

گام سوم: تهیه فهرستی از فعالیت های روزانه. در این گام باید ابتدا کارها و فعالیت هایی را که در طول یک  روز انجام می دهیم را فهرست کرده و سپس برنامه را بنویسیم.

گام چهارم: تعیین مدت زمان برنامه می باشد. اگر قرار باشد ما برنامه ای بنویسیم باید حتما بدانیم برای اجرای اموری که فهرست کرده ایم،  بطور متوسط در روز چقدر زمان نیاز داریم. برای مثال هر دانشجو، بنا به شرایطی که دارد می تواند بین 6 تا 8 ساعت در روز برنامه ریزی کند.

گام پنجم: اولویت بندی و تعیین انجام کارها. منظور از اولویت بندی تعیین درجه ی اهمیت تکالیف است که این درجات می تواند از 1تا 5 باشد. . مثلا برای دانشجویان اولین اولویت همان رسیدگی به دروس است که باقی مانده ی اوقات را می توانند به سایر امور مشخص شده اختصاص دهند.

گام ششم: تهیه جدول برنامه می باشد. حال که مواد لازم برای تنظیم جدول برنامه مشخص شد، باید گام آخر یعنی تکمیل جدول را برداریم. که برای تکمیل برنامه بهتر است نکات زیر رعایت گردد:

1. اولویت به دروس همان روز داده شود.

2. اگر به مطالعه عادت ندارید ابندا روزانه 2 الی 3 ساعت را جهت مطالعه قرار داده و به تدریج این زمان را به 5 ساعت افزایش دهید.

3. حتما بین مطالعه ی دو درس یک استراحت 10 الی 15 دقیقه ای داشته باشید و برای مطالعه یک درس بین 45 الی 60 دقیقه وقت بگذارید وقت بگذارید که ما به این مدت" واحد زمان مطالعه" می گوییم.

4. سعی کنید دروسی را که نیاز به تمرکز بیشتری دارد را در بهترین ساعات روز (ساعات انرژیک) و دروسی  را که آسانتر هستند و یا به آنها علاقه بیشتری دارید در سایر زمان ها مطالعه نمایید.

5. هرگز دو درس دشوار و یا دو درس حفظی را پشت سر هم قرار ندهید. بلکه بهتر است بین دو درس مفهومی یک درس حفظی قرار دهید.

6. سعی کنید در برنامه خود ساعات آزاد پیش بینی کنید که اگر به دلیلی از برنامه ها جا ماندید بتوانید جبران کنید.

7. قبل از پایان 24 ساعت اولین دوره و بعد از یک هفته دومین دوره را از دروسی که خوانده شده داشته باشید.

8. در نهایت میزان پیشرفت خود را ارزیابی کرده و موانع را مشخص نمائید تا بتوانید آن ها را کنترل کنید. همین که توانسته اید به دروس خود سامان بخشیده و امورتان را سازماندهی کنید، به موفقیت بزرگی دست یافته اید که حتما برای آن به خودتان تبریک بگویید.


۲- تهیه لیست رفتارها :

یك هفته كاری خود را در نظر بگیریم وببینیم كه از صبح تا شب چه رفتارهایی را انجام می دهیم كلیه رفتار های خود را به صورت روزانه    ( همه فعالیتها ) را لیست كنیم

3-تعیین فعالیتهای ثابت ومتغیر:

   گام سوم تعیین متغیر یا ثابت بودن رفتار است وهمچنین تهیه برنامه با توجه به رفتارهای ثابت :

- رفتارهای ثابت رفتارهایی هستند كه همه روزه انجام می شوند مانند : غذا خوردن – خوابیدن – نماز خواندن و .

- رفتارهای متغیر رفتارهایی هستند كه هر روزه تغییر می كنند مانند در س خواندن– تماشای تلویزیون– به از ساعت 7صبح تا 1بعد از ظهر مدرسه می روم و.

4- اول فعالیتهای ثابت را در برنامه بگنجانید:

مثلا : هر روز ساعت 6 صبح از خواب بیدار می شوم – بلافاصله نماز می خوانم – پنچ دقیقه نرمش می كنم و

5- سپس فعالیتهای متغیر  را درون برنامه قرار دهیم :

رفتارهای متغیر را اولویت بندی كنیم :

- اولویت  اول: رفتارهای خیلی با اهمیت مانند مطالعه كردن

- اولویت دوم : رفتارهایی كه در درجه دوم اهمیت قرار دارند مانند تماشای تلویزیون یا بازی

- اولویت سوم رفتارهایی كه از درجه اهمیت كمتری برخوردارند مانند سینما رفتن یا بیرون رفتن و.

6- گام بعدی ابتدا كارهای مهم ( اولویت اول ) را در برنامه بگنجانیم سپس  فعالیتهای اولویت دوم را  برنامه ریزی نماییم ونهایتا زمانهای باقی مانده را به فعالیتهای اولویت سوم اختصاص دهیم

- در برنامه حتما ساعاتی را به صورت آزاد در نظر بگیرید تا اگر قسمتی از برنامه را به هر دلیلی نتوانستید اجرا كنید در زمانهای آزاد اجرا نمایید .

 

برنامه هفتگی دانش آموز كوشا

دانش آموزان كوشا و فعال در مورد درسهایشان فعالیتهای زیر را انجام می دهند شما نیز می توانید با انجام این فعالیتها در زمره دانش آموزان كوشا  قرار گیرید: آنها

1-    قبل از تدریس معلم یا استاد ، پیش مطالعه می كنند.

2-     در كلاسها یادداشت برداری می كنند.

3-    در همه كلاسها  چه سخت و چه آسان حضور پیدا می كنند و جایی می نشینند كه بتوانند به خوبی از كلاس استفاده كنند.

4-    معمولا در كلاس سوال می كنند.

5-    به محض اینكه كلاس تمام شد مطالبی را كه نوشته اند مرور می كنند.

6-    نوشته های خود  و مطالب كتاب را با جزوه شان مقایسه و تكمیل می كنند.

7-    قبل از مطالعه برای خود سوال طرح می كنند.

8-    قبل از شركت در كلاس ، درس هفته قبل را می خوانند و تمرینهای آن را انجام می دهند.

9-    هر جمعه دروس هفته را مرور می كنند.

10-  سعی می كنند مطالبی را كه آموخته اند برای دیگران باز گو كنند.

11- برای هر دوساعت برنامه  درسی حد اقل چهار ساعت مطالعه می كنند.

ویژگیهای برنامه ریزی درسی خوب

یك برنامه ریزی خوب دارای ویژگیهای متعددی است كه به اختصار به چند مورد از آنها اشاره میگردد:

1-    قابل انعطاف باشد یعنی طوری تنظیم شود كه در برخورد با حوادث و اتفاقات پیش بینی نشده انعطاف پذیر و قابل اجرا باشد.

2-    مناسب با حال فرد باشد.

3-    اولویتها در آن مشخص گردد.

4-    برای مطالعه هر درس وقت كافی منظور گردد.

5-    بیشتر از اندازه فشرده و متراكم نباشد.

6-    فعالیتهای شخصی و روز مره در آن منظور گردد.

7-    برای وقتهای مرده نیز كاری در نظر گرفته شود.

اگرچه برنامه ریزی خوب اهمیت دارد ولی دو نكته نیز در اجرای آن دارای اهمیت زیادی است:

الف) مقید بودن به اجرای برنامه

ب) تسلیم نشدن در برابر عوامل مخل برنامه

نكات مهم در برنامه ریزی و حفظ سلامتی

در یك برنامه ریزی كلی سعی شود به اصول ذیل توجه گردد:

1-    یاد گیری توزیعی  نه فشرده . یعنی كارها و درسهایتان را در روزهای مختلف پخش كنید و همه را برای یك روز یا یك شب نگذارید.

2-    سعی شود برنامه را برمبنای توانایی ها و امكانات واقعی خود تان تنظیم كنید. نه خوش بینانه و بلند پروازانه.

3-    آستانه تحمل مطالعه خود را با تمرین به تدریج  افزایش دهید.

4-    كار امروز را به فردا نیندازید.

5-    از خود انتظار بیش از حد نداشته باشید.

6-    به برنامه ریزی خود اعتقاد داشته باشید.

7-    دوستانی را انتخاب كنید كه بیشترین تاثیر را در تقویت برنامه مطالعاتی شما داشته باشند.

8-    خواب منظم : حد اقل شش ساعت و حد اكثر هشت ساعت

9-    تغذیه منظم : صبحانه  ناهار  شام بخورید به ویژه به صبحانه خوردن زیاد تاكید كنید.

10-تحرك جسمانی : حداقل روزی نیم ساعت بدوید طناب بزنید و یا به سرعت پیاده روی كنید.

11-تحرك اجتماعی: به ارتباط با دوستان و اقوام خود اهمیت دهید ولی حد و مرز آن را رعایت كنید.

12-سعی كنید با راهنمایی هایی كه دریافت كرده اید خودتان برنامه خود ر ا تنظیم كنید.

 13-در برنامه ریزی تمام امور زندگی خود را مد نظر قرار دهید وبرای همه آنها برنامه تهیه كنید .

14-هر شب كارهایی كه طبق برنامه انجام داده اید محاسبه وبررسی نمایید .

15-در تهیه برنامه حتما از راهنمایی افراد متخصص از جمله مشاوره مدرسه یا دانشگاه ، هسته های مشاوره ویا مركز مشاوره وخدمات روان شناختی بهره مند شوید.

 

 

حالا با توجه به توضیحات فوق برای خود برنامه ریزی انجام دهید:

    یک نمونه جدول برنامه ریزی

ساعت

شنبه

۱شنبه

۲شنبه

۳ شنبه

۴شنبه

۵شنبه

جمعه

۶صبح








۷








۸








۹








۱۰








۱۱








۱۲








۱عصر








۲








۳








۴








۵








۶








۷








۸








۹








۱۰








۱۱








۱۲شب






خود یی

نیروی جنسی یکی از سائقه های زیستی است که در ساختار انسان قرار داده شده . این سائقه از ابتدای تولد فعال نیست بلکه در  زمانی خاص با مقدمه ها و محرکهای مختلف فعال می شود تا در اینده نیازی به نام تداوم نسل بشر را بر اورد.

عقل باید حاکم بر این غریزه باشد چرا که این نیروی قوی مانند خواب نیست که کاملا شود بلکه همان لحظه ای که دست از کار برداشت باز احساس نیاز می کند و اگر غریزه  عقل را در دست بگیرد لحظه ای ذهن را خالی از افکار نمی کند و این چنین است که عقل و جسم هر دو دائما خواستار ی جنسی می شوند و تمام سائقه های زیستی انسان تحت تاثیر و فرمان نیروی جنسی قرار می گیرد.

بلوغ جنسی کودک از یک سیر طبیعی پیروی می کند که در هر دوره داری شکل های خاصی دارد که هر گونه عدم توجه و مراقبت و همچنین محیط نامساعد موجب بلوغ زودرس شده که باید به موارد زیر توجه کرد:

1.      مراقبتهای ضروری از قبیل جدا ساختن رختخواب و پالایش محیط از هر گونه عوامل تحریک کننده

2.      اگاه نمودن کودک ممیز و نوجوان از موقعیتی که در این دوره با ان مواجه می شود و طرح مسئله تکلیف و مسائل مربوط به ان

مطالعات طولی رشد نشان می دهد که خود انگیزی جنسی در دوران شیرخواری و کودکی شایع است. در کودک شیر خوار ممکن است روزانه چند مرتبه نعوذ دست دهد که هنگامی که مثانه از ادرار پر است و تحریک مضیفه شروع می شود و یا هنگام دفع ادرار و یا پس از ادرار روی می دهد . 

قشر مغز کودک قبل از یکسالگی فعالیت قابل توجهای ندارد و تا زمان به کار افتادن غده های امیزشی رویدادهای محیط همانند زمان بلوغ درک و احساس نمی شود. استمنا تکلیف نرسیده ها قاعدتا بدون انزال می باشد . اثر سوئی که بعد از به کار افتادن در زمان بلوغ دارد غیر قابل مقایسه با زمان کودکی است و احتمالا یکی از علل جدا بودن سرنوشت غیر مکلفین در برابر گناه همین است.

خود یی کودک انگیزه جنسی ندارد و محرکهای گوناگون مانند هیجان همبازی هایش ، زد و خورد و تماشای اتش سوزی موجب ان می شود. همزمان با رشد روانی و جسمی کودک رشد جنسی وی نیز پیش می رود و لذت جنسی  بوجود می اید.

کودکان همچنانکه رشد می کنند دستگاه تناسلی انها نیط رشد می کند و اگر روزی از اطرافیان می پرسند چشم برای چیست؟ غذا می خوریم کجا می رود؟ روزی هم خواهند پرسید چرا ما ادرار می کنیم ؟ و با این سوال چراهایی در ذهن کودک دور می زند. سوال این است

چگونه باید در باره مسائل جنسی با کودک صحبت کنیم ؟ چند راه به نظر می رسد:

1.      ذهن کودک را با مطرح کردن مسائل جانبی از سوالش دور کرد و پاسخی نداد.

2.      وقتی کودک در خصوص مسائل جنسی سوال کرد با تندی با او برخورد کنیم و به او بفهمانیم که تو هنوز در حد مطرح کردن و فهمیدن این مسائل نیستی.

3.      کودک را کاملا درباره سوالش توجیه کرده و تا وقتی راضی نشده است دست از توضیح برنداریم

4.      پاسخ مختصر و سربسته داده در حدی که کودک دیگر سوالش را ادامه ندهد

 

از راههای فوق اگر راه اول را انتخاب کنیم کودک کاملا متوجه می شود که به او دروغ می گوبیم و از دستش فرار کنیم و اگر راه دوم را انتخاب کنیم موجب سرکوب شدن کودک در خصوص سوال  کردن می شویم و سوال برایش باقی می ماند و در این صورت ممکن از دیگران سوال کنند و جه جوابی بشنوند معلوم نیست و یا اینکه با کودکان همسال خود در قالب باز ی بپرسند و چه بسا موجب شود که در بازی اعضای دیگر ی را لمس و دستکاری کند که عواقب سولی در پی خواهد داشت.

راه سوم خطراتی را در پی خواهد داشت و کودک دچار بلوغ زودرس می شود و فساد جنسی بزرگترین مشکل خانواده ها خواهد بود.

و اما راه چهارم که شیوه صحیح تری می باشد و راه حل مناسبی هست که چند ویژگی مناسب دارد:

1.      کودک با توجه به سن عقلی خود پاسخ مناسب را گرفته و در مرحله بعد و سنین بعدی با پرسشهای عمیقتر و پاسخ های عمیقتری روبرو می شود که در این صورت دچار انحراف نمی شود

2.      چون مطالب مربوط ره مسائل جنسی برای کودک کاملا باز نمی شود تحریکی هم صورت نمی گیرد. ار کودک پاسخ ناقص دریافت می کند در حقیقت او را از تحریکات جنسی دور نگه می داریم و او را دچار بلوغ زودرس نمی کنیم .

3.      نوعا در این روش پاسخ به پرسشهای جنسی کودک با یک نوع احساس شرم و حیا همراه است . کودکان گرچه بی پرده و حتی با اشاره به اعضا تناسلی خو د یا دیگری اقدام به پرسش می کنند اما اگر پدر و مادر با رعایت سن عقلی و  جسمی کودک به او پاسخ دهند و  یک نوع شرم و پروای جنسی را در او ایجاد کنند در سوالات بعدی دیده شده که کودک با احتیاط و دعایت ادب و همراه شرم اقدام به پرسش می کند .

بیداری غریزه جنسی کودکان به دو صورت عمده می باشد.

1.به صورت کشفی : کودک در سایه برخورد و تماس خویش با منبع لذت ، انرا کشف کرده و تماس و ارتباط را تداوم می بخشد که بعضی عبارتند از :

۱.۱  دستکاری الت تناسلی

 ۱.۲ حبس ادرار و مدفوع و در نتیجه احساس خارش و لذت در بدن و در قسمت خاص ان۱.۳ تماس و اصطکاک با یک جسم از طریق مالیدن خود به تشک، دوچرخه ، نرده و.   ۱.۴  نوازش های نادرست و لمس های نیندیشده ی والدین و دیگران

   ۱.۵ خاراندن محل زخم در اطراف دستگاه تناسلی و یا وجود خارش ها در بدن ناشی از انگل های معدی و کرمهای ریز در حالت دفع

      ۱.۶  شستشوی کودک پس از دفع و دست زدن به الت تناسلی، به صورت عادی و نا خود اگاه   و موارد دیگری همچون بی توجهی ها در هنگام حمام و لباس های چسبان

2.به صورت اموختن: گاهی غریزه در سایه اموختن ها شناخته می شود و این اموختن ممکن است عمدی و یا غیر عمدی باشد.

اموختن عمدی عبارت از ان است که فرد منحرف و الوده انرا به کودک بیاموزد. مخصوصا برخی افراد بالغ در با کودک و در طریق به فساد کشیدن او به چنین فجایعی دست می زنند.

اموختن غیر عمدی می توان به خطا و اشتباه والدین در روابط خود یاد کنیم که گاهی در حضور کودک و به گونه ای بی پروا، و با این تصور که او طفل است و از این امور سر در نمی اورد رفتارهای بد اموزی دارند. انها متوجه نیستند که حتی اگر کودک از این روابط سر درنیاورد جریانی را می بیند و می شنود و چشم او نقش دوربین و همه را ضبط می کند و انچه را که امروز می بیند و می شنود ممکن است برایش نامفهوم باشد ولی روزی با تحریکی و یا جرقه ای در ذهن، برای او مفهوم و معنی پیدا خواهد کرد.



استمنا» یا خودیی» یکی از راه‏های انحرافی در ی میل جنسی است که نسل جوان را در معرض آسیب‏های جدی قرار میدهد. از همین رو میتوان آن را نوعی انحراف جنسی یا بیماری نامید که با جدیت باید در درمان آن کوشید.






















● پیامدهای خودیی و راه‏های مبارزه با آن چیست؟ 
▪ جواب: استمنا» یا خودیی» یکی از راه‏های انحرافی در ی میل جنسی است که نسل جوان را در معرض آسیب‏های جدی قرار میدهد. از همین رو میتوان آن را نوعی انحراف جنسی یا بیماری نامید که با جدیت باید در درمان آن کوشید. آسیب‏های ناشی از خودیی به گونه‏های مختلفی تقسیم‏پذیر است که به اختصار به برخی از آنها اشاره میشود:

● آسیب‏های جسمانی 
یکی از روش‏های شناخت پیشرفت بیماریها در پزشکی، مرحله‏بندی (staging) علایم بیماری است. براین اساس، برحسب عوارض ایجاد شده در بیمار مبتلا به خودیی، سه مرحله (stage) بیان شده است:(masturbation.www.herballove.com /library /resource overmas/stage.asp/ Stages of excessive ) 
۱) مرحله مشکل ساز (Problematic) 
در افرادی که مدتی است گرفتار خودیی شده اند، زودرس ترین عوارض ناشیاز خودیی عبارت است از: 
الف) خستگی و کوفتگی (Fatigues/Tiredness)، 
ب) عدم تمرکز حواس (Lack of concentration)، 
ج) ضعف حافظه (Poor memory)، 
د) استرس و اضطراب (Stress/Anxiety). 
۲) مرحله گرفتاری شدید (Severe) 
بروز علایم زیر در فرد گرفتار، نشان دهنده آن است که شدت ابتلای وی یا مدت آن بیش از مرحله اول است و در نتیجه عوارض شدیدتری ظاهر شده است: 
الف) خستگی و کوفتگی (Fatigues/Tiredness)، 
ب) نوسان خلق یا تغییرات سریع خلقی (Mood swings)، 
ج) حساسیت بیش از حد و زودرنجی ( Irritability)، 
د) کمردرد (Lower back pain)، 
ه) نازک شدن موها (Thinning hair)، 
و) ناتوانی جنسی زودرس در جوانی (Youth impotence)، 
ز) بیخوابی یا بدخوابی و مشکلات مشابه (Insomnia/Sleep problem). 
۳) مرحله گرفتاری بسیار شدید یا حالت اعتیاد (Addictive) 
الف) خستگی و کوفتگی (Fatigues/Tiredness)، 
ب) ریزش شدید موها (Severe hair loss)، 
ج) تارشدن دید چشم‏ها (Blurred vision)، 
د) وز وز گوش (Buzzing in the ears)، 
ه) انزال زودرس و غیرارادی یا خروج منی به صورت قطره قطره ( prematurelyEjaculation)، 
و) درد کشاله ران و ناحیه تناسلی (Groin/Testicular pain)، 
ز) دردهای قولنجی در ناحیه لگن و استخوان دنبالچه ( the pelvic cavity or tail bonePain or cramps in).

● نحوه پیدایش عوارض‏ 
در دانش پزشکی، روند پیدایش علایم یک بیماری و چگونگی بروز عوارض و نشانه‏های کلینیکی، در شناخت هر چه بیشتر یک بیماری بسیار مهم است و میتواند پزشک را در تشخیص و درمان بهتر بیماری و مریض را در پیشگیری کمک کند. به این دلیل مناسب است درباره نحوه پیدایش برخی از عوارض خود یی که در به آن اشاره شد بیشتر به آن توضیح داده شود تا خواننده عزیز با روند پیدایش این عوارض، یا به اصطلاح پاتوفیزیولوژی (Pathophysiology) آن آشنا شود

۱) خستگی و کوفتگی: 
انقباض شدید و یک مرتبه تمام عضلات بدن در جریان انزال (ارگاسم یا اوج لذت جنسی)، باعث مصرف سریع مواد غذایی ذخیره شده در عضلات و به طور عمده کاهش گلیکوژن (ماده اصلی لازم برای تولید انرژی عضلانی) میشود. خستگی عضلانی تقریبا با سرعت تهی شدن عضلات از گلیکوژن رابطه مستقیم دارد و هرچه این سرعت بیشتر باشد، خستگی بیشتر است ‏فیزیولوژی گایتون، ترجمه دکتر فرخ شادان، تجدید نظر هفتم، ۱۹۸۶ (تهران: چهر، ۱۳۶۵)، ج ۱، ص ۳۱۳ در خودیی، به علت انقباض‏های مکرر عضلات بدن، ذخایر گلیکوژن عضلات به سرعت تمام میشود و خستگی و کوفتگی همیشه از عوارض بدیهی آن است.

۲) ریزش مو: 
خودیی به تدریج با تغییرات هورمونی و شیمیایی که در بدن ایجاد میکند، باعث افزایش هورمون جنسی مردانه؛ یعنی، تستوسترون به دی هیدرو تستوسترون (DHT=Dihydrotestosterone) میشود که از عواقب بالا بودن ماده DHTدر خون، ریزش موها و تاسی و بزرگ شدن پروستات و عوارض ناشی از آن در پیری است. Herballove.com

۳) خود یی مکرر باعث تحریک بیش از حد سیستم عصبی پاراسمپاتیک و افزایش تخلیه اَسِتیل کولین (Acetyle Choline) از انتهای این رشته ها در مغز میگردد که این خود باعث پاره‏ای از عوارض جسمانی و روانی، چون حواس‏پرتی (Absentmilndedness)، کمی حافظه (Memory)، عدم تمرکز حواس، سیاهی رفتن چشم و در نهایت تاری دید میشود. تمام این علامت‏ها ناشی از تغییر تعادل میزان مواد شیمیایی موجود در مغز است که بین سلول‏های عصبی رد و بدل میشود و انتقال پیام‏های مختلف را بر عهده دارد.

۴) men.org . 
برخی نیز بر این عقیده‏اند که علت بروز اختلالات مغزی (مانند حواس پرتی، عدم تمرکز حواس و کاهش حافظه) ناشی از ظرفیت عظیمی از انرژی بدن است که در هر بار انزال، تخلیه شده و هدر میرود؛ زیرا مایع منی حاوی مقدار بسیار زیادی DNA (هسته ۴۰۰-۳۰۰، اسپرمی که در هر انزال خارج میشود)، RNA آنزیم‏ها، پروتئین‏ها، مواد قندی، لسیتین (Lecithin)، کلسیم، فسفر، نمک‏های بیولوژیک، تستوسترون و. است. این ذخایر عظیم انرژی - که باید در بدن برای رشد و تقویت بخش‏های مختلف مورد استفاده قرار گیرد - بیهوده و به طور مکرر از بدن خارج میشود و هر کدام عوارضی را به دنبال میآورند.

برای مثال از آنجا که سلول‏های خونی و پلاکت‏ها در مغز استخوان‏ها تولید میشود و به تکامل نهایی میرسد و برای تولید آنها نیز انرژی بسیار زیادی مورد نیاز است؛ در افراد گرفتار خودیی، تکامل مغز استخوان و در نتیجه تولید سلول‏های خونی با مشکل مواجه شده و منشأ کم خونی، ضعف و خستگی در این افراد است. نیز دفع فسفر و لیستین بیش از حد از طریق انزال‏های مکرر، باعث کاهش ذخایر این مواد میشود که مواد حیاتی برای سلامتی سلول‏های عصبی هستند و در نتیجه اختلال عملکرد سیستم عصبی، مانند حواس پرتی، عدم تمرکز حواس و. بروز خواهد کرد. www.anael.org .
 
● آسیب‏های روحی و روانی 
ضعف حافظه و حواس‏پرتی، اضطراب، منزوی شدن و گوشه‏گیری، افسردگی، بینشاطی و لذت نبردن از زندگی، پرخاشگری، بداخلاقی و تندخویی، کسالت دائمی و ضعف اراده، احساس حقارت، عدم اعتماد به نفس، احساس گناه و عذاب وجدان بروندادهای روانی و روحی خودیی است. شرح پاره‏ای از این موارد در مباحث گذشته روشن شد.

● آسیب‏های اجتماعی 
ناسازگاری خانوادگی، بیمیل شدن به همسر و ازدواج، ناتوانی در ارتباط با جنس مخالف و همسر، احساس طرد شدن، از بین رفتن عزّت، پاکی، شرافت و جایگاه اجتماعی، دیر ازدواج کردن و لذت نبردن از زندگی مشترک‏ جهت آگاهی بیشتر نگا: قائمی، علی، خانواده و مسائل جنسی کودکان، (تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، چاپ دهم، ۱۳۷۶)

● آسیب‏های معنوی و اخروی 
هیچ یک از آسیب‏های پیش گفته، به اهمیت آسیب‏های معنوی نیست؛ زیرا آسیب‏های معنوی، جان و دل و به عبارت دیگر کنه حقیقت وجود آدمی را تباه میسازد. خودیی از نظر دین یک گناه است و به تعبیر قرآن زنگار بر دل مینهد: کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»؛ چنین مباد! بلکه اعمال (ناشایست) دل‏های آنان را زنگار زده است».مطففین (۸۳)، آیه ۲۴. 
زنگ یا زنگار در اشیای مادی، همان چیزی است که روی فات و اشیای قیمتی مینشیند و معمولاً نشانه پوسیدن و از بین رفتنِ شفافیت و درخشندگی آن و در نهایت ضایع شدن و از بین رفتن آن است. 
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ‏میفرماید: از آیه شریفه سه نکته استفاده میشود:

۱) اعمال زشت، نقش و صورتی به نفس و روح انسان میدهند؛

۲) این نقش و صورت خاص، مانع آن است که نفس آدمی حق و حقیقت را درک کند؛

۳) نفس آدمی به حسب طبع اولیه‏اش صفا و جلایی دارد که با داشتن آن، حق را آن طور که هست درک میکند. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر همدانی، (تلخیص)، (قم: دفتر انتشارات اسلامی، بیچا، بیتا)، ج ۲۰، ص ۳۸۵. 
همچنین آسیب‏های معنوی جهان گذران را در مینوردد و اگر اصلاح نگردد، حیات جاودان آدمی را در معرض تباهی و شوربختی قرار میدهد. از این رو نصوص دینی نسبت به آن هشدارهای لازم را داده ‏اند. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله وسلم در این باره میفرماید: ناکح الکف ملعون»؛ملعون است کسی که خودیی کند» ری شهری، محمد، میزان الحکمة، ج ۱۲، ص ۵۶۵۴ 
امام صادق‏علیه السلام نیز میفرماید: با سه گروه خداوند در روز قیامت سخن نمیگوید و پاکشان نمیخواند و عذابی دردناک دارند، از آن سه‏اند، خودیی کننده و کسی که لواط دهد»همان، ح ۱۹۰۴۹ 
در روایات دیگری امام صادق‏علیه السلام خودیی را گناه عظیم و مورد نهی الهی معرفی فرموده است‏ همان، ح ۱۹۰۵۰

● راه‏های درمان‏ 
۱) نخستین گام برای درمان این عادت شوم، اعتقاد و ایمان به درمان‏پذیری آن و دوری از یأس و ناامیدی است. اما رسیدن به نتیجه و ایجاد هرگونه تغییر و دگرگونی نیازمند گذشت زمان، انتخاب راه صحیح و به کارگیری دقیق دستورها است. البته ترک عادتِ نامطلوب، در زمانِ کوتاه بدون راهنمای کارآزموده و دلسوز، امکان ندارد. از همه اینها مهم‏تر، اراده و خواست فرد، نقش کلیدی و محوری را ایفا میکند. درمان و چاره جویی باید منطبق بر خواست فرد باشد؛ زیرا تا وقتی که او نخواهد، میتوان با قاطعیت گفت که درمان نخواهد شد.

بنابراین بیمار اگر بخواهد، میتواند بر بیماری اش غلبه کند و جمله معروف خواستن توانستن است»، عین حقیقت است. اراده همچون نهالی است که باید آن را پرورش داد تا به مرحله خودشکوفایی و ثمردهی برسد؛ به عبارت دیگر، اراده تقویت شدنی و پرورش یافتنی است و راه پرورش و تقویت آن این است که برخلاف میل خود، اندک اندک به مقابله با این عادت شوم برخیزد تا پس از مدتی لذت توانستن را بچشد ق، مؤسسه پژوهشی - فرهنگی اشراق، خودیی یا ی انحرافی جنسی، صص ۲۹ - ۳۰

۲) تلاش برای تقویت اراده از گام‏های مهم در امر بهبود است. نگویید اراده از ما سلب شده است! ممکن است اراده انسان ضعیف شود؛ ولی هیچ گاه از بین نمیرود. نشانه اینکه هنوز اراده باقی است، این است که شخص این عمل را در حضور دیگران و در هر شرایطی انجام نمیدهد. برای تقویت اراده، راه‏های زیادی پیشنهاد شده که از جمله آنها تلقین به خود است‏ جهت آگاهی بیشتر نگا: پرسش ها و پاسخ ها دفتر ۷ _ پرسش ها و پاسخ های برگزیده (ویراست جدید)، پرسش ۴۶ 
ویکتور پوشه - روان شناسِ فرانسوی - میگوید: افراد مبتلا به این عادت شوم، هر روز به دفعات مختلف با تمرکز فکر به خود بگویند: من به خوبی قادرم این عادت بد را از خود دور کنم، من قادرم». تکرار این عبارت ساده، اثر عجیبی در تقویت اراده و روحیه دارد.

پل ژاگو بر آن است که: تلقین، قبل از خواب نیز مؤثر است»همان، ص ۳۴جهت آگاهی بیشتر نگا: پرسش ها و پاسخ ها دفتر ۷ _ پرسش ها و پاسخ های برگزیده (ویراست جدید) پرسش شماره ‏۴۶.

۳) سعی شود شکم به هنگام خواب، بیش از حد معمول پر نباشد.

۴) از پوشیدن لباس‏های تنگ و چسبان اجتناب گردد.

۵) از نگاه کردن به مناظر، فیلم‏ها و تصاویر تحریک کننده، خودداری شود و شخص به محض مواجهه با این امور، چشم خود را بسته و یا به زمین و یا آسمان نگاه کند.

۶) از شنیدن و خواندن مباحث و مطالب جنسی و حتی شوخیهای تحریک‏کننده و فکر کردن در این امور، دوری شود.

۷) از خوردن مواد غذایی محرک، مانند خرما، پیاز، فلفل، تخم‏مرغ، گوشت قرمز و غذاهای پرچرب - اجتناب و به میزان ضرورت اکتفا شود.

۸) قبل از خواب مثانه تخلیه شود.

۹) از نوشیدن افراطگونه آب و مایعات پرهیز شود (به خصوص شب‏ها و قبل از خوابیدن).

۱۰) هیچ‏گاه نباید به بدن عریان خود نگاه کرد.

۱۱) از دست‏ورزی با اندام جنسی، باید اجتناب نمود و در هیچ شرایطی، نباید دست‏ورزی کرد!

۱۲) هرگز نباید به رو خوابید.

۱۳) به منظور تخلیه انرژی - زاید بدن، به طور منظم و زیاد باید ورزش کرد.

۱۴) هیچ‏گاه نباید بیکار بود؛ شخص باید برای اوقات فراغت خود، برنامه داشته باشد و آن را با مطالعه، ورزش، زیارت، عبادت و . پر کند.

۱۵) هرگز در مکانی خلوت و تنها و دور از نظر دیگران نباید ماند.

۱۶) هرگاه شخص مورد هجوم افکار جنسی واقع شد، باید بلافاصله از مکان خلوت و دور از نظر دیگران خارج شود و خود را به کاری سرگرم کند. در این زمینه گفت و گو با دوستان، مشارکت در عبادت‏های جمعی (مانند جلسات دعا، نماز جماعت و.) بسیار مفید است.

۱۷) هفته‏ای یکی دو روز، روزه مستحبی مفید است و اگر شخص توان آن را ندارد، میزان صَرف غذا را کاهش و فاصله هر وعده غذا را افزایش دهد و یا تعداد دفعات غذا را کاهش داده و به حداقل خوراک اکتفا کند.

۱۸) از سخن گفتن ملایمت‏آمیز، شوخی و خنده با نامحرمان خودداری کرده واز نرمی و لینت در کلام باید اجتناب ورزید.

۱۹) هیچ‏گاه نباید با نامحرم و جنس مخالف، در مکان خلوت و دور از نگاه دیگران باقی ماند (حتی برای آموزش و .).

۲۰) قرآن زیاد بخواند و درباره معانی آیات آن فکر کند.

۲۱) باید همیشه برای ذهن فکر خود محتوای مطلوب و موضوع مناسب داشت.

۲۲) منشأ این مشکل، عدم پاسخ صحیح و مناسب به یکی از نیازهای واقعی انسان است که باید به طور طبیعی و صحیح (ازدواج) و تأمین شود. اما اگر به شکل صحیح تأمین نشود، شخص دچار خطا و گناه خواهد شد که عواقب سوء آن نیز دامنگیر او میشود. بنابراین در صورت امکان با کم کردن سطح توقعات و انتظارات، باید برای ازدواج اقدام کرد؛ چرا که بهترین راه حل ازدواج است.

۲۳) از کردارهای پیشین خود باید توبه کرد. خداوند توبه کاران را میبخشد. توبه و اطمینان از قبول توبه، بزرگ‏ترین عامل تقویت و دلگرمی برای آغاز حرکتی نو است. گناه هر چه باشد، نباید احساس بیارزشی و نا امیدی به فرد دست دهد. بله! گناه ناراحتی و عذاب وجدان دارد؛ لکن به مفهوم پایان فرصت‏ها و انتهای راه و نابودی نیست. کسی که از صمیم دل رجوع کند و تصمیم قاطع بر جبران لغزش بگیرد، محبوب درگاه خداوند است: إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ»؛ بقره (۲)، آیه ۲۲۲ 
چه عاملی از این کارسازتر که شخص گنه کار احساس کند در صورت توبه، خداوند او را دوست میدارد و در نظر خداوند چنان است که گویی گناهی مرتکب نشده است. امام باقرعلیه السلام در این باره میفرماید: التائب من الذنب کمن لاذنب له»؛اصول کافی، ج ۲، ص ۴۳۵.؛ توبه کننده مانند کسی است که اصلاً گناه نکرده است». 
توبه» یعنی شروع زندگی پاک و سازنده و حرکت در نور و روشنایی. اگر شخص از گناه خویش میترسد، باید از بالاترین گناه (یأس و نومیدی) بترسد. 
در پایان بار دیگر تأکید می کنیم که اگر کسی بخواهد و اراده ای جدی بر ترک این عمل داشته باشد مطمئناً موفق می شود فقط شرط اساسی آن داشتن اراده ای محکم است که در این باره در نوشته بعدی به آن خواهیم پرداخت. علاوه بر این می توان با مطالعه تجربه های موفق افرادی که مدت ها با این معضل دست و پنجه نرم می کردند و بخاطر عدم شناخت کافی یا جدی نگرفتن راه مقابله با آن و یا به هر دلیل دیگری گرفتار این رفتار ناپسند بوده اند، این احساس را در خود تقویت کرد که واقعاً خواستن توانستن است زیرا در مسیر مبارزه با این گناه، احساس ضعف و سستی کردن آفتی بزرگ است. 
اکنون از تمام خوانندگان گرامی چه خوب است این درخواست را داشته باشیم که تجربه موفق خود را ذکر کرده تا دیگران نیز قوت قلب کافی برای مبارزه و مقابله با چنین انحراف رفتاری را پیدا کنند گر چه روشن است که می توان با یک برنامه ریزی مناسب و عمل به راهکار های ارائه شده به طور دقیق و کامل به چنین هدفی دست یافت و تجربه های موفقیت آمیز برخی افراد گواه آشکاری بر این مطلب است. بیان تجربه های موفق توسط خوانندگان برای دیگر عزیزان می تواند بسیار مفید باشد. بنابراین آماده شنیدن اظهار نظرها و بیان تجربه های موفق تمام عزیزان هستیم تا آن را در اختیار دیگران قرار دهیم.



در حال حاضر بیشتر ساعت‌های عمر افراد در محیط كار سپری می‌شود و طبیعی است كه ساعت‌های طولانی در ارتباط بودن با هم باعث ایجاد علاقه و عشق شدید ‌شود.

معمولا محل كار محیطی است كه بیشتر افراد بهترین رفتارها را از خود نشان می‌دهند و ظاهری آراسته و مرتب دارند! به همین دلیل باید دقت بیشتری در این زمینه داشت چون ممكن است رفتار همكارتان در بیرون از محیط كار كاملا برعكس آنچه در محل كار است، باشد. آدم‌ها در محیط کار لایه‌های ظاهری شخصیتشان را نشان می‌دهند، نه تمام لایه‌ها را. بنابراین باید دید همكار آقا یا خانمی كه با او در ارتباط هستید و او را به‌عنوان همكاری با خصوصیات خوب می‏شناسید، در زندگی مشترك هم چنین خواهد بود؟ 

1 - همه جوانب را بسنجید
معمولا مراودات مستمر در یک محیط نوعی وابستگی ایجاد می‌کند. پس بهتر است از احساسی كه به همكارتان دارید، مطمئن شوید؛ آیا واقعا این حس، به معنای عشق واقعی است یا اینكه به بودن او در كنارتان عادت كرده و به او وابسته‌ شده‌اید و فكر می‌كنید عاشقش هستید؟ علاوه بر این، در برخی اداره‌ها و شرکت‌هاازدواج با همکاران ممنوع است و این قانون بیشتر در محیط‌های كاری کشورهای اروپایی دیده می‌شود زیرا مدیران معتقدند با این كار، کارایی فرد کاهش پیدا می‌کند. پس همه شرایط و جوانب را خوب بسنجید.

2 - واقع‌بین باشید
 ازدواج با همکاررا نه می‌توان توصیه كرد، نه رد. در این نوع ازدواج هم باید تمام جوانب بررسی شود و صرفا به شناختی كه از همكارتان در محیط كار دست پیدا كرده‌اید، بسنده نكنید چراكه ممكن است در محیط كار رفتاری مغایر با آنچه در خانه دارد، داشته باشد. پس واقع‌بینانه با این مساله برخورد كنید و مراقب رفتارتان هم باشید زیرا با برداشتن قدمی اشتباه، همكاران خیلی زود به این علاقه پی می‌برند و ممكن است این مساله در محیط دهان به دهان بچرخد و اگر در نهایت برای ازدواج به توافق نرسید، جو ایجاد شده برایتان مشكل‌ساز می‌شود.

3 - معایب را هم ببینید
معمولا وقتی اطرافیان متوجه می‌شوند دو همكار قصد دارند با هم ازدواج ‌كنند، مدام از فواید این نوع وصلت می‌گویند : این‌ طوری مدت زمان بیشتری كنار هم هستید حتی مسیر رفت و برگشت »، راحت می‌تونید برنامه‌هاتون رو با هم هماهنگ كنید» یا بالاخره تو محیط کار كسی هست که هواتو داشته باشه » و. شاید این مسایل از نظر دیگران جزو مزیت‌های ازدواج با همکار باشد و زوج همكار شرایط روانی و فكری یكدیگر را بهتر درك كنند اما اینها فقط ظاهر قضیه است. ازدواج با همكار هم مانند سایر ازدواج‌ها بی‌عیب نیست.

4 - به درآمدهای‌تان فکر کنید
واقعیت دیگری كه نمی‌توان آن را انکار کرد، مسایل مربوط به درآمد است كه برای خیلی از زوج‌ها مشکل‌آفرین است. گاهی زن و شوهرهایی هم که محل کارشان یکی نیست، درباره میزان درآمد و نحوه خرج‌كردن آن از یكدیگر می‌پرسند و طرف مقابل را در مورد اینکه چرا پولش را خرج زندگی نمی‌کند، بازخواست می‌کنند، حالا اگر همسرتان همكار هم باشد و از چند و چون حقوق یكدیگر باخبر باشید، اوضاع سخت‌تر می‌شود. معمولا بیشتر مردان اصرار دارند خانم‌های شاغل درآمدشان را صرف زندگی كنند درحالی که هر فردی حق دارد در كنار تامین مایحتاج زندگی، بخشی از درآمدش را پس‌انداز كند.

5 - مرزهای‌تان را مشخص كنید
ازدواج با همکار می‏تواند تغییرات یا محدودیت‌هایی را در زندگی مشترك برای طرفین ایجاد كند و باعث بروز برخی ملاحظات ‌شود که شاید تا پیش از ازدواج اصلا برای هیچ‌یك از طرفین مهم نبوده و حتی به آن توجه نمی‌كرده‌اند؛ مثلا وقتی خانم یا آقایی می‌بیند همسرش ارتباط صمیمی با همكارش دارد و با او گرم ‌صحبت یا خنده است، ناراحت می‌شود حال آنکه همین فرد قبل از ازدواج درباره نحوه ارتباط با همكاران آقا یا خانم خود حساسیتی نداشته است. از سوی دیگر، گاهی ساعت‌های طولانی در كنار هم بودن باعث سردی و یکنواختی روابط می‌شود و نباید این مساله را نادیده گرفت. تفاهم‌نداشتن بر سر یك مساله و گاهی بحث‌كردن در مورد آن، در زندگی هر زوجی اتفاق می‌افتد و نمی‌توان آن را انكار كرد. در چنین شرایطی ممكن است زوج همكار اختلاف‌نظر و قهر و دعواهای خود را به محل كار بكشند و این یعنی باخبر شدن تمام همکاران از مسایل زندگی خصوصی آنها. با وجود این، نباید فراموش كرد زن و شوهرهای همکاری هم هستند که این‌گونه رفتار نمی‌كنند بنابراین قبل از ازدواج مرز مشخصی بین زندگی و كارتان تعیین كنید.

6 - محیط كار را میدان رقابت نکنید
یكی از دلایلی كه گاهی باعث می‌شود کار یک زوج همكار به دفتر مشاوره روان‌پزشکان بكشد، ارتقای شغلی یکی از طرفین در محیط کار است؛ موضوعی كه در فیلم همسر» (ساخته مهدی فخیم‌زاده) به خوبی نمایش داده شد؛ زن و شوهری که در شركتی كار می‌كنند و رییس شركت به جرم اختلاس دستگیر می‌شود. مرد هم كه معاونت شركت را به‌عهده دارد، مطمئن است وی را به ریاست شركت انتخاب خواهند كرد ولی هیات امنا همسر او را برمی‌گزیند. مرد كه تحمل ریاست همسرش را ندارد، مشكلاتی در محل كار و در نتیجه خانواده به وجود می‌آورد. علاوه بر این، اخراج یا تعدیل یکی از طرفین هم می‌تواند مشكل‌ساز باشد. مثلا ممکن است زنی که به دلیل تعدیل نیرو از شرکت بیرون آمده، عزمش را جزم کند که شوهرش هم از محیط کار بیرون بیاید. چون معتقد است محیط کار را به خوبی می‌شناسد و می‌داند چه کسانی در اطراف همسرش هستند و اینکه همسرش با ن یا مردان شرکت ارتباط صمیمی‌ای دارد او را ناراحت می‌کند. قبل از هر اقدامی تمام جوانب را در نظر بگیرید و در خصوص این مسایل با طرف مقابلتان صحبت كنید.

7 - مراقب نگاه دیگران باشید
آدم‌های كنجكاو همه جا هستند. وجود این افراد فقط محدود به آشنایان و اطرافیان نمی‌شود و ممكن است در محیط كار هم همكار كنجكاوی داشته باشید كه بخواهد سر از زندگی‌تان دربیاورد. كنجكاوی‌هایی از این دست كه شوهرت به‌تنهایی مخارج خانه را تامین می‌كند یا اینكه تو هم مجبوری او را همراهی كنی»، چرا اجازه می‌دهی همكاران خانم یا آقا همسرت را به اسم كوچك صدا ‌كنند» و. پس مراقب رفتار و گفتارتان در محیط كار باشید و حساسیت‌های بی‌جا نشان ندهید زیرا از هر نظر زیر ذره‌بین نگاه دیگر همكاران هستید.

پدر یا مادر بودن یکی از سخت ترین کارهای دنیا است. این شغل، 24 ساعته است و می تواند بسیار خسته کننده باشد. اما مهم است، با همه خستگی نیز مسایلی را رعایت کنید تا به روح، جسم و اعتمادبه‌نفس فرزندتان لطمه ای وارد نشود. باید طوری او را تربیت و با او رفتار کنید تا در بزرگسالی علاوه بر اینکه مایه افتخار شما شود، خودش نیز در سلامت روحی کامل زندگی کند.

یکی از روش های ارتباطی با کودکان حرف زدن است. اگر بتوانید روش های صحیح حرف زدن خود با کودکان را یاد بگیرید، به طور غیرمستقیم درست حرف زدن را به او نیز می آموزید.



1. غر زدن

بسیاری از والدین برای اینکه فرزندشان تکالیفش را درست انجام دهد یا غذایش را کامل بخورد، مدام سر او غر می زنند و اعتراض می کنند. این رفتار به هیچ عنوان مناسب و پاسخ‌گو نیست. بر اساس مجله تایم، این کار باعث می شود تا کودک لج کند و درست برعکس آن را انجام دهد. این مساله همچنین باعث می شود تا فرزند از زمان هایی همچون غذاخوردن فرار و سعی کند خودش را به کاری دیگر مشغول کند.

2. کوتاه پاسخ دادن


والدینی که با پاسخ کوتاه فرزند را مجبور می کنند از آنها اطاعت کند، به هیچ عنوان روش درستی برای تربیت کودک خود انتخاب نکرده اند. با گفتن عبارت: برای اینکه من می گم!» باعث می شوید تا کودک هرگز به چرایی مسایل فکر نکند. قدرت تحلیل و پرسش‌گرایی را از او می گیرید. یا گفتن عبارتی همچون: هر چه من می گویم را باید انجام دهی» به این مفهوم است که هیچ احترامی برای فرزند خود قایل نیستید و او نیز در مقابل به شما احترام نخواهد گذاشت. برای تربیت صحیح فرزندان، برای پاسخ به سوالات او زمان بگذارید و با صبر کامل و مرتبط به او پاسخ بدهید.

3. کودکانه رفتار کردن


کودکان بسیار باهوش تر از آن هستند که تصور می کنید. لازم نیست صدای خود را کودکانه کنید یا با کلمات خیلی بچه‌گانه با او حرف بزنید تا به حرف هایتان گوش کنند. کودکان مکالمات مردم با یکدیگر را می شنوند و کودکانه حرف زدن را نوعی اهانت به خود می دانند.

4. مشغول بودن


کودکان دوست دارند برای آنها ارزش قایل شوید. به همین دلیل بسیار مهم است واقعا برای آنها ارزش قایل شوید. هنگام صحبت با فرزند خود، گوشی موبایل را کنار بگذارید و با همه حواس به حرف های او گوش فرا دهید. این باعث می شود تا اعتمادبه نفس پیدا کنند و آن حس ارزشمندی که دنبالش هستند را از شما بگیرند.

5. زیاد حرف زدن

تحقیقات کارشناسان ثابت کرده است، مغز هر انسانی می تواند در هر مرتبه، به طور متوسط 5 تا 9 موضوع را به خاطر بسپارد. به همین دلیل است که کودکان وقتی بیشتر از ظرفیت خود می شنوند، دیگر تمایلی به گوش کردن ادامه حرف ها ندارند. اگر می خواهید مسایل زیادی به فرزند خود بیاموزید، آن را به چندین بخش کوتاه تقسیم کنید تا نتیجه بهتری داشته باشد.

6. استفاده از واژه های محکوم یا سرزنش کننده


هرگز از واژه هایی که باعث ایجاد حس گناه در کودک می شود، استفاده نکنید. کودکان از همان ابتدا حس همدردی ندارند و بسیاری از چیزها را نمی توانند درک کنند. نباید برای اشتباهای که انجام می دهند خیلی آنها را مواخذه و سرزنش کنید.

7. تهدید کردن


هدف از بزرگ کردن کودک این نیست که او را مطیع و فرمانبردار خود تربیت کنیم. باید به کودکان فرصت فکر و خطا کردن بدهد. تهدید کردن کودک باعث می شود تا اعتمادبه‌نفس او از بین برود و در بزرگسالی دچار مشکل بشود.
1- به واقعیت وجودی او فکر کنید؛ به جای فکر کردن به خاطرات زیبایی که با هم داشتید و لحظات خوبی که با هم سپری کردید، به همه آن چیزهایی فکر کنید که در طی این مدت، شما را رنج می داد و مکدرتان می کرد. حالا دیگر وقت آن رسیده که خیالپردازی را کنار بگذارید و واقع بین باشید؛ پرده رؤیا را کنار بزنید و به چهره واقعی مردی نگاه کنید که این همه سال شما را فریب داده است.

2 - بپذیرید و درک کنید که رابطه ای که بر اساس عشق حقیقی، صمیمیت، صداقت و تعهد بنا نشده باشد، رابطه سالمی نیست و دیر یا زود، از هم می پاشد؛ بنابراین در برابر وسوسه برگشتن و از سر گرفتن رابطه، قاطعانه مقاومت کنید.

3 - به زن و فرزندان او فکر کنید و قبول کنید که همسر او هم زنی مثل شماست که آرزو دارد، تنها مالک قلب و وجود همسر خود باشد؛ بنابراین خودتان را فریب ندهید و بگذارید وجدانتان او را به زندگی واقعی اش برگرداند.

4 - فراموش کردن به این معنی نیست که طرف مقابل را در ذهن و خاطره و یادتان به ناگهان نابود کنید؛ فراموش کردن حقیقی به این معناست که باید به جای او، به فکر خودتان باشید.

5 - خودتان را باور داشته باشید. همه آدم های دنیا در یک نفر خلاصه نشه است؛ هر چند شما در عشق شکست خورده اید اما هنوز مردان شایسته ای زیادی هستند که ممکن است در مسیر زندگی شما قرار بگیرند و خواهان ازدواج با شما باشند.

6 - خوشبین باشید و نیمه پر لیوان را ببینید و به جای اینکه فکر کنید من عشقم را از دست داده ام»، فکر کنید من الان مجردم» و به جای اینکه فکر کنید کسی را که خیلی وقت بود می شناختم، از دست داده ام»، فکر کنید که حالا باید با آدم های زیادی آشنا بشوم». خوشبین بودن به شما کمک می کند که زودتر فراموش کنید.

7 - اینکه طرف مقابل، شما را با وجود همه عشقی که به او داشتید رها کرد، به این معنی نیست که شما جذاب و دوست داشتنی نبوده اید؛ آنچه که اتفاق افتاده، فقط و فقط به این معنی است که به شما فرصت دوباره ای داده شده که همسری بیابید که درست به همان اندازه ای که شما دوستش دارید، شما را دوست داشته باشد و برایتان ارزش قائل شود.

8 - درگیر این فکر وسواس گونه نشوید که ای کاش او را ترک نکرده بودید. بپذیرید و باور کنید که هیچ انسانی مجاز نیست خود را اسیر کسی کند که مناسب او نیست.

9 - کسی که احساسات شما را می شنود و می بیند اما هیچ پاسخی به آن نمی دهد، کسی که نسبت به شما و رنج هایتان بی تفاوت و منفعل است، مردی که از آرزوهای شما باخبر است اما شما و نیازهایتان را نادیده می گیرد، قطعا به هیچ عنوان شایسته عشق ورزی نیست. هیچ دلیلی ندارد که ما خودمان را به کسی تحمیل کنیم که دوستمان ندارد، زیرا همانطور که پیش از این نیز گفتیم، عشق، احترام، علاقه، تعتهد و صمیمیت، خصوصیاتی هستندکه در یک رابطه باید متقابل باشند واگر رعایت نشوند، نتیجه ای جز احساس کسالت و پوچی و سرخوردگی ندارند.

10 - با خودتان به شکلی منطقی و سازنده مواجه شوید. ومی ندارد وانمود کنید که غصه ای ندارید اما لازم است که برای فرار از شرایط پیش آمده، شرایط بهینه ای برای خود مهیا کنید. گاهی یک سفر تفریحی به منطقه ای خوش آب و هوا یا ثبت نام در یک کلاس هنری که با ذائقه و استعداد شما همخوانی دارد و یا معاشرت بیشتر با دوستانی که از وضعیت روحی شما باخبرند، می تواند تغییری بزرگ در روحیه تان ایجاد کند.

11 - زمان هایی را نیز به تنهایی بگذرانید. سعی کنید از استقلال کنونی تان شاد باشید. لازم است که یاد بگیرید به تنهایی و بدون وابستگی به دیگران شاد باشید وگرنه نمی توانید فردی را که بعدها قرار است به زندگی تان بیاید، شاد کنید.

12 - همه یادگاری های رابطه قبلی را از خود دور کنید؛ فراموش کردن یک فرد، مستم این است که در آینده زندگی کنید؛ نه در گذشته! همه عکس ها، فیلم ها، هدیه ها و هر چیز دیگری که به او مربوط می شود را جمع کنید و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید. شاید درابتدا کار ناراحت کننده ای باشد اما به تدریج روحیه تان را بهتر خواهد کرد.

13 - یک کاغذ بردارید و همه احساساتتان را روی آن بنویسید. با این روش وقتی توانستید به خوبی این شوک عاطفی تان را پشت سر بگذارید، با خواندن آن نوشته ها خواهید فهمید که چقدر قوی بوده اید که توانسته اید آن را فراموش کنید.

14 - به جای تمرکز روی غم و غصه های فعلی تان به زمانی فکر کنید که هنوز درگیر این رابطه نشده بودید. حال به این فکر کنید که پنج سال دیگر در چنین شرایطی چه حسی خواهید داشت و به این بیندیشید که آن موقع، غصه ها و رنج امروزتان برایتان چه مفهومی خواهد داشت.

15 - از جسمتان به خوبی مراقبت کنید. به طور مرتب ورزش کنید و اگر آنقدر غصه می خورید که تصور می کنید ممکن است به جسمتان آسیب بزند، حتما با یک مشاور م کنید.

16 - به هیچ عنوان برای فراموش کردن فرد قبلی  به فرد جدیدی متوسل نشوید. برای آنکه دوباره بتوانید با شیوه ای صحیح و منطقی به کسی دل ببندید، به گذشت زمان نیاز دارید. دل بستن به یک فرد جدید برای فرار از دلبستگی قبلی، کار منصفانه ای نیست. بگذارید به مرور زمان آدم هایی در زندگی تان پیدا شود که اگر به آنها فرصت بدهید، برایتان احترام و ارزش زیادی قائل می شوند.

17 - از اشتباهاتتان درس بگیرید و وقتی دنبال فرد جدیدی هستید که عشقتان را با او سهیم شوید، با انجام اشتباهات قبلی، یک دلشکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیرات خودتان را در رابطه قبلی بپذیرید و سعی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید.

نکات طلایی
_ کسی را که شما فقط برایش یک سرگرمی اوقات فراغت هستید، به اولویت زندگی تان تبدیل نکنید.

_ وقتتان را برای کسی که با شما وقت نمی گذارد، تلف نکنید.

_ اگر احساس عصبانیت و افسردگی دارید، سعی نکنید انتقام بگیرید؛ فقط در مورد آن با یکی از دوستانتان حرف بزنید. هیچ کسی ارزش این همه ناراحتی و غصه شما را ندارد.

_ یادتان باشد که بالاخره فراموشش خواهید کرد اما باید از انجام کارهایی که شما را به یاد او می اندازد، پرهیز کنید.

_ اشکالی ندارد اگر گاهی احساس ناراحتی و تنهایی کنید. گاهی اوقات حتی گریه ممکن است حالتان را بهتر کند. مهم این است که در این روند، هر روز حالتان بهتر از روز قبل باشد.

_ زمان بهترین داروست؛ این را به خاطر داشته باشید.

_ تلفنتان را عوض کنید تا مدام پیام های قبلی را چک نکنید.

همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که هر چند فراموش کردن خیلی سخت است اما اصلا دلیلی ندارد که به خاطر دلبستگی و عادت، تن به هرگونه رابطه، بی احترامی و بی محبتی بدهیدو به دیگران اجازه دهید هر طور که می خواهند، با شما رفتار کنند. شما لایق بهترین ها هستید! این را همواره به خاطر داشته باشید.

1 – عشق معطوف به غیر از خود است. در حالیکه محور هوس خود فرد و لذت اوست. جملات زیر را مقایسه کنید:

- ( من) دوستت دارم

- ( من) برات می‌میرم 

                                                                               

- (برای من) هیچکس مثل تو نمیشه

- ( من ) همیشه به فکر توام

-( من) را فراموش نکن

- ( من ) از تو رنجیدم

در حالیکه در عشق، توجه به حالتها و لذتهای خود نیست. و خواست و شرایط معشوق جایگزین خودخواهی فرد می‌شود.

جمله معشوق است و عاشق پرده ای

زنده معشوق است و عاشق مرده ای

2 – هوس پاسخ به یک نیاز جسمانی و روانی است، مثل نیاز به آب، نیاز به اکسیژن ، نیاز به غذا. ولی عشق فراتر از یک چنین نیازی هست. عشق فراهم آورنده رشد و خودشکوفایی فرد است. لذا فردعاشق خود را خوار نمی کند، کوچک نمی کند. عشق عزت و احترام دارد و این احترام از روی بی نیازی و بزرگی عشق حاصل می‌شود. شاید در فیلم ها دیده و شنیده باشید که فردی می‌گوید من عشق را گدایی نمی کنم».

هر چه جز عشقست، شد ماکولِ عشق

دو جهان یک دانه پیش نَولِ عشق

دانه یی مر مرغ را هرگز خورَد؟

کاهدان مر اسب را هرگز چَرَد؟

 3 – عشق محدود کننده و زندانی کننده معشوق نیست. عشق آزاد کننده است. اگر فردی را مجبور کنیم که همه علائق ، سلیقه ها و تفکراتش را فقط متوجه ما کند و فقط به ما بیندیشد، او را محدود به خودمان کرده ایم، نه اینکه عاشق خودکرده باشیم. در واقع این عشق نیست، این یک هوس است و ما را وابسته به شخص دیگری نموده است.

آنکه او بسته غم و خنده بود

او بدین دو عاریت زنده بود

باغ سبز عشق، کو بی منتهاست  

جز غم و شادی درو بس میوه هاست

عاشقی زین هر دو حالت، برترست 

بی بهار و بی خزان ، سبز و ترست

در نگنجد عشق در گفت و شنید

عشق، دریایی ست قعرش ناپدید.

 4 – عشق با بدبینی و سوء ظن همراه نیست. عشق یک اعتماد است. یک اطمینان است و پس از شناخت رفتار، گفتار و احساسات معشوق، و به جهت یک آگاهی عمیق به وجود می‌آید. لذا ابتدا اعتماد به وجود می‌آید و بعد عشق منعقد می‌شود.

بعضی ها می‌پرسند باید اول عاشق شد بعد ازدواج کرد یا اول ازدواج کرد بعد عاشق شد؟!»

در جواب باید گفت: اگر بعد از ازدواج بخواهی عاشق بشوی که کار از کار گذشته است و آن فرد هر خصوصیت یا رفتار و یا افکار و احساسی که داشته باشد، باید تحمل کنید، نام این عشق نیست.

از طرف دیگر بدون بررسی ، شناخت ، تحقیق و ارتباط رسمی چگونه می‌توان عاشق فردی شد تا در پی آن ازدواج کرد؟ ( یعنی روش عاشق شدن قبل از ازدواج چگونه است)

خلاصه اینکه، طی یک فرایند رسمی که خانواده ها در جریان هستند، و ارتباطات شما آشکار و شفاف هست. با م و بررسی شما و خانواده هایتان از فرد مقابل آگاهی به دست می‌آورید، تناسب رفتارها، نقاط ضعف ، احساسات و افکار یکدیگر را می‌سنجید و سایر معیارهای مطلوب را دقیقا ارزیابی می‌کنید. بدیهی است که اگر این موارد مثبت باشد خواه ناخواه شما عاشق فرد می‌شوید( نه هوس پیدا کنید).

اما هوس اینست که معمولا به صرف مجاورت ایجاد می‌شود. همکلاسی، هم محله ای، همکار، فامیل و .، می‌بینید، خنده ها و عشوه هایش را حس می‌کنید، شیطنتها ، بازیگوشی ها، و کلاس گذاشتن‌هایش را نظاره می‌کنید، به دلتون می‌افتد که عاشقش هستید و با خیالات مستمر از او غولی می‌سازید که فقط بعد از ازدواج شکسته می‌شود و واقعیت آن روشن می‌شود. معمولا چنین دو نفری به جای شناخت یکدیگر، انرژی خود را صرف احساسات یکدیگر می‌کنند، دل میدهند و قلوه می‌گیرند، هر روز به تعداد زیادی برای یکدیگر می‌میرند، یا حداقل غش می‌کنند و تعارفات کلاس بالا نصیب هم می‌کنند، از وجود یکدیگر ممنون می‌شوند، از هم زیاد تشکر می‌کنند، با مطالعاتی که در مورد مخ زنی دختر یا پسر در اینترنت یا آموخته اند سعی می‌کنند طرف مقابل را شیفته خود سازند ( به هر قیمتی)به هم زیاد کادو می‌دهند، متون ادبی جالب ، آهنگهای احساس نواز، و مبالغه های غیر عقلانی به یکدیگر پیشکش می‌کنند، کم کم نقش پدر، مادر، دوستان، همکاران و . را حذف کرده و همه را یک جا به محبوب خود پیشکش می‌کنند، و وقت خود را یا با او پر می‌کنند یا با خیالات او سر می‌کنند و در خیالات خود او را تک ستاره ای می‌دانند که آسمان قلب آنها را نورانی می‌کند، بدون او زندگی معنی و مفهوم و شور خود را از دست می‌دهد. او یک انسان نیست، یک فرشته است، او هیچ عیبی ندارد، و فقط و فقط مهر و عشق و صفا و نقاط مثبت است. تصور از دست دادن او ، کابوسی وحشتناک هست. مفعول شعرهای تمام ترانه های شاد و غمناک به نوعی به محبوب آنها بر می‌گردد، واینگونه این احساسات غیر قابل کنترل می‌شود ، در حالیکه عشق همانطور که گفته شد، فرایند مشخصی از آگاهی می‌باشد. منظور این نیست که از احساس تهی باشد، نه ، اما احساس یکی از پارامتر های مهم در کنار پارامترهای آگاهی هست که نمی تواند جای خالی دیگر خصیصه ها را پر کند.

احساس انفجار آمیز در رابطه ها منجر به تحریف واقعیت ها شده و آنقدر آب را گل آلود می‌کند که خود فرد به هیچ وجه قادر به شناخت صحیح طرف مقابل خود نیست. و پس از فروکش کردن احساست، پس از ازدواج ، تفاوت میان خیالات خود و واقعیت ها را درک می‌کنند.

 5 – عاشق، خود را مم می‌داند که حریم عشق و معشوق را رعایت کند و هنجارها را به نفع لذت خود نمی شکند. عاشق در پی کام گرفتن از معشوق، پیش از آنکه این حریم کامل و رسمی شود، نیست. باید کانون خانواده شکل گیرد و انعقاد پیمان شویی انجام پذیرد و طرفین مسئولیت زندگی و تعهد کامل را نسبت به هم بپذیرند. هر گونه خلوت، لمس و ارتباطی که جنبه لذت جویی داشته باشد (قبل از تعهد کامل شویی و در چارچوب قانون)، صرفا آسیب پذیری عشق را به همراه دارد و این آزمایش کردن عشق نیست، بلکه سیراب کردن هوس و عطش است.

عشق هایی کز پیِ رنگی بُوَد

عشق نَبوَد ، عاقبت ننگی بود       

 6 – چنین مواردی از نشانه های هوس هستند: زودرنجی، قهر و آشتی ، دل خوری، نگرانی، تردید ، عجله در به نتیجه رسیدن، امروز و فردا کردن، زبان بازی کردن، با چند نفر ارتباط صمیمی وعمیق عاطفی گرفتن، رویاپردازی در مورد فرد، چشم پوشی از نقاط ضعف آن شخص و . ، همه از نشانه های هوس است، در حالیکه عشق ، قامتی رعناتر، بزرگتر ، قوی تر و منحصر به فرد دارد و از همه مهمتر آرامش بخش است و نگرانی از درست رفتن، ندارد. عشق هایی که نگرانی آفرین، اضطراب آور و دمدمی مزاج و به ظواهر فرد بستگی دارد، همان هوسها هستند که محور من» در آنها قوی است . یعنی فرد همه چیز را برای خودش می‌خواهد ، نه معشوق

هر که را جامه ز عشقی چاک شد

او ز حرص و جمله عیبی پاک شد

شاد باش ای عشقِ خوش سودای ما

ای طبیبِ جمله علت هایِ ما

ای دوایِ نخوت و ناموسِ ما

ای تو افلاطون و جالینوس ما

جسمِ خاک از عشق ، بر افلاک شد

کوه، در رقص آمد و چالاک شد

 7 – عشق پیش نیاز لازم دارد.

یعنی فرد باید رشد کند و از مراحلی بگذرد تا نوبت به عاشق شدن برسد. کسی که هنور با والدینش درگیر است، سازگاری با همکاران ندارد، رابطه صمیمانه ای با دوستانش ندارد. افسرده و مضطراب است، تصمیم های مهمی در زندگی نگرفته یا به اجرا در نیاورده است، از این شاخه به آن شاخه می‌پرد، هدف زندگی خود را شفاف ترسیم نکرده است. و حتی در انتخاب هنجارها به انتخاب ثابتی برای وضع ظاهری ، پوشش و نحوه رفتارش نرسیده است و مردد بوده و روز به روز شکل به شکل می‌شود و هویت خود را نیافته است، مانند کودک پیش دبستانی است که برای اردو به دانشگاه رفته باشد، او هرگز نمی تواند در نقش دانشجو باشد. حتی اگر بر روی صندلی های دانشگاه بنشیند. لذا عشق پس از بلوغ عاطفی ، بلوغ اجتماعی، بلوغ فکری، بلوغ روانی و .، پیدا می‌شود، در غیر این صورت فقط هوس خامی بیش نیست.

 8 – عشق باید یک وحدت و یکپارچگی بین شما ، افراد و همه هستی ایجاد کند. اگر رابطه دختر و پسری، با پنهان کاری، تعارض ، درگیری با دیگران، احساس گناه، اضطراب، تردید، و قطع روابط اجتماعی با دیگران، مشکل در شغل ، تحصیل ، روابط خانوادگی و .، همراه هست باید مطمئن شد که هوس، خود را به جای عشق به آنها معرفی کرده است. و چنین شروعی برای رابطه، پایان هایی به مراتب دردناکتر و فجیع تر به همراه دارد.

در نگنجد عشق در گفت و شنید 

 عشق، دریایی ست قعرش ناپدید


عشق حسی بسیار زیرک است. خیلی چیزها هست که دقیقاَ حسی شبیه به عشق دارد اما خیلی از آن دور است. عشق واقعی به زمان نیاز دارد و یک‌ شبه اتفاق نمی‌افتد. در زیر به سه چیزی اشاره می‌کنیم که اکثر افراد آنها را با عشق اشتباه می‌گیرند.

شهوت
شهوت حسی است که معمولاً با عشق در نگاه اول اشتباه گرفته می‌شود. حس شدید و ناگهانی جذب شدن به سمت کسی است که او را خوب نمی‌شناسید. به این دلیل با عشق اشتباه گرفته می‌شود که جاذبه آن بسیار زیاد است.
احساساتی که با شهوت در فرد ایجاد می‌شود، واقعی به نظر می‌رسد اما برمبنای خیال است. برای اینکه عاشق کسی باشید، باید او را خوب بشناسید اما خیلی‌ها بااینکه برای هم کاملاً غریبه هستند، در دام شهوت گرفتار می‌شوند. چیزی که در شهوت افراد را اسیر خود می‌کند، خیال این است که چه خواهد شد و فرد در آن هیجان گم می‌شود.
این افراد که شدیداً گرفتار جاذبه فیزیکی شده‌اند به هیچ وجه نمی‌توانند از هم دور شوند. مدام به هم فکر می‌کنند و همیشه درمورد هم حرف می‌زنند. شهوت احساسی شاد است که با شور و جاذبه همراه می‌شود. اگر درمورد اینگونه مسائل کم‌تجربه هستید، احتمال اینکه شهوت را با عشق اشتباه بگیرید بسیار زیاد است.

تفاوت عشق با شهوت دقیقاً مثل تفاوت روز و شب است. شهوت در مراحل اولیه یک رابطه اتفاق می‌افتد که افراد هنوز خوب همدیگر را نمی‌شناسند. شهوت برمبنای خیال پایه‌گذاری می‌شود و خیال و واقعیت هیچوقت با هم جور نمی‌آید.

بااینکه جاذبه جسمی یکی از مولفه‌های اصلی هر رابطه عاشقانه است، اما عشق فقط به آن محدود نمی‌شود. اگر رابطه‌ای فقط بر مبنای جاذبه فیزیکی باشد، پس بر مبنای شهوت است. اینکه واقعاً عاشق همدیگر باشید زمان می‌برد و فقط نمی‌تواند بر پایه جذابیت فیزیکی باشد.

علاقه وسواسی
علاقه وسواسی معمولاً به این دلیل با عشق اشتباه گرفته می‌شود که مردم معمولاً احساسات بی اساس خود را تحلیل منطقی می‌کنند. آنها تصور می‌کنند که اگر فردی مدام در ذهنشان است پس حتماً عاشقش هستند. علاقه وسواسی شبیه به شهوت است اما خیلی از آن گمراه‌کننده‌تر و مخرب‌تر. بااینکه شهوت وقتی افراد کم‌کم با هم آشنا می‌شوند، محو شده و از بین می‌رود اما علاقه وسواسی همچنان می‌ماند.

هرچه زمان و تلاش بیشتری را صرف یک علاقه وسواسی ناسالم کنید، این علاقه بیشتر و بیشتر خواهد شد. افرادیکه گرفتار این حس می‌شوند معمولاً تا جایی پیش می‌روند که کم‌کم خودشان را فراموش می‌کنند. از دست دادن هویت فردی چرخه شومی از رفتار ایجاد می‌کند که باعث می‌شود فرد بیشتر و بیشتر به طرف‌مقابل خود وابسته شده و خود را نابود کند.

حتی عشق یکطرفه هم می‌تواند به علاقه وسواسی تخریب‌کننده تبدیل شود. وقتی فردی باور دارد در رابطه‌ای است که اصلاً وجود ندارد، یا فردی انرژی بیشتری را نسبت به دیگری در رابطه صرف می‌کند، پایه و اساس علاقه وسواسی شکل می‌گیرد.

عشق واقعی به افراد کمک می‌کند رشد کنند اما علاقه وسواسی تضعیف‌کننده است. اگر تصور می‌کنید خودتان را گم کرده‌اید، اگر همیشه سعی دارید طرفتان را خوشنود کنید درحالیکه او مثل شما رفتار نمی‌کند. و اگر می‌بینید که همه تصمیمات زندگی‌تان را براساس احساسات  و نیازهای آن فرد می‌گیرید، احتمالاً گرفتار علاقه وسواسی شده‌اید.

روابط برگشتی
رابطه برگشتی رابطه‌ای است که خیلی زود بعد از تمام شدن یک رابطه دیگر شروع می‌شود. چنین روابطی ندرتاً براساس عشق هستند و افراد برای از بین بردن حس تنهایی بعد از تمام شدن رابطه قبلی به سراغ آن می‌روند.

رابطه برگشتی به این دلیل حسی شبیه به عشق دارد که فردی که آن را تجربه می‌کند، دوست دارد عاشق باشد. آنها به امن بودن در یک رابطه عاشقانه عادت کرده‌اند و دوست دارند دوباره آن امنیت را احساس کنند. خودشان را متقاعد می‌کنند که عاشق هستند درحالیکه درواقعیت امنیت و راحتی رابطه قبلی را از دست داده‌اند.

اگر یک رابطه قدیمی مدام جلو پیشرفت یک رابطه جدید را می‌گیرد می‌تواند به این معنا باشد که آن رابطه درحال برگشتن است. وقتی کسی درگیر برگشت رابطه شده است، به طور کامل رابطه قبلی را تمام نکرده است. هنوز هم سعی در حل مسائل و مشکلات حل‌نشده رابطه قبلی دارد. روابط برگشتی حسی شبیه به عشق دارند اما هنوز تحت‌تاثیر احساسات ناراحت‌کننده رابطه قبلی است.

اختالل وسواس فکری – عملی چیست ؟ 
تصور کنید که ذهن تان بر روی فکر یا تصوری گیر کرده باشد .
و بعد این فکر یا تصور در ذهن تان بارها و بارها دوباره تکرار شود .
شما این افکار را نمی خواهید .
به دنبال این افکار احساس اضطراب شدیدی به وجود می آید .
اضطراب سیستم هشدار دهنده ذهن شماست . هنگامی که مضطرب هستید مانند این است که با خطری مواجه اید . اضطراب احساسی 
است که به شما می گوید واکنش نشان دهید ، از خود محافظت کنید ، کاری بکنید .
از طرفی ممکن است تشخیص دهید که ترس شما عاقالنه نیست ، معقول به نظر نمی رسد اما با این وجود خیلی واقعی احساس 
می شود ، شدید و حقیقی . 
چرا باید مؽزتان دروغ بگوید ؟
چرا باید احساساتی را تجربه کنید که حقیقی نیستند ؟ 
احساسات دروغ نمی گویند .
اما متاسفانه باید بدانید اگر اختالل وسواس فکری – عملی داشته باشید ، آن ها به شما دروغ می گویند .
اگر اختلال وسواس فکری – عملی داشته باشید ، سیستم هشدار دهنده در مؽزتان به طور صحیح کار نمی کند . مؽزتان هشدار 
می دهد که در خطرید ، در حالی که این گونه نیست . 
هنگامی که دانشمندان تصاویر مؽزهای گروهی از افراد با اختالل وسواس فکری – عملی را مقایسه می کنند ، می توانند ببینند که 
تقریبا بعضی از نواحی مؽز آنها با افرادی که این اختالل را ندارند متفاوت است . آن هایی که از این اختالل رنج می برند با ناچاری 
تالش می کنند تا از اضطراب بی پایان و فلج کننده فرار کنند
چگونه بدانم که اختالل وسواس فکری – عملی دارم ؟
تنها درمان گرهای آموزش دیده می توانند اختالل وسواس را تشخیص دهند .
آن ها به دنبال سه چیز خواهند بود : 
 شخص افکار وسواسی دارد . 
 به رفتارهای وسواسی عمل می کند . 
 افکار و اعمال وسواسی زمان زیادی را می گیرند و با فعالیت های مهم شخص مانند کار ، رفتن به مدرسه و ؼیره تداخل 
می کنند .
افکار وسواسی : 
 افکار ، تصورات ، یا امیالی که باها و بارها اتفاق می افتند و خارج از کنترل شخص اند . 
 شخص نمی خواهد که این افکار را داشته باشد . 
 شخص افکار را مزاحم و ناخواسته می داند و معموال می داند که افکار عاقالنه نیستند . 
 افکار با احساساتی ناراحت کننده ، از قبیل ترس ، نفرت ، شک یا احساسی که همه چیز باید به روش " مطلقا صحیح "
انجام بگیرد ، ظاهر می شوند . 
 افکار وقت بسیار زیادی را می گیرند و مزاحم فعالیت های مهم فرد می شوند ) معاشرت ، کار، رفتن به مدرسه و . ( .
چه افکاری وسواسی نیستند .
 گاهی داشتن افکاری درباره بیمار شدن یا سالمتی افراد مورد عالقه عادی است .
اعمال وسواسی : 
 رفتارها و افکار تکرار شونده ای که یک فرد درگیر آن می شود تا وسواس اش را خنثی ، بی اثر یا آن ها را از خود دور 
نماید .
 افراد وسواسی درک می کنند که این کار تنها یک راه حل موقتی است ، اما بدون روشی بهتر برای مقابله ، آن ها به اعمال 
وسواسی به عنوان راه فراری موقتی پناه می آورند . 
 دوری از موقعیت هایی که افکار وسواسی را به جریان می اندازد . 
 وقت گیر اند و با فعالیت های مهم فرد ) اجتماع ، کار ، مدرسه و ؼیره ( تداخل می کند .
چه اعمالی وسواسی نیستند .
 تمامی رفتارها و اعمال تکرار شونده ، وسواسی نیستند . اعمال قبل از خواب ، اعمال دینی ، و یادگیری یک مهارت جدید 
که اام است یک عمل بارها و بارها تمرین شود ، اعمال وسواسی نیستند ، بلکه بخشی خوشایند از زندگی روزانه هستند .
 رفتارهایی که وابسته به محتوای آن هاست : چیدن و مرتب کردن DVD ها برای هشت ساعت در روز ، هنگامی که فرد 
در یک فروشگاه فیلم های ویدئویی کار می کند یک عمل وسواسی نیست
افکار وسواسی شایع در اختلال وسواس فکری – عملی 
آلودگی 
 ترشحات بدن ) مثل : ادرار ، مدفوع 
 میکروب ها / بیماری ) مثل : ویروس ها ، ایدز 
 آلودگی ها ی زیست محیطی ) مثل : آزبست ، امواج 
 مواد شیمیایی خانگی ) مثل : پاک کننده ها ، حالل ها 
 کثیفی
از دست دادن کنترل 
 ترس از عمل به فکر صدمه زدن به خود 
 ترس از عمل به فکر صدمه زدن به دیگران 
 ترس از تصورات خشن و وحشتناک در ذهن 
 ترس از دشنام گویی یا سوگند خوردن
 ترس از ین اشیا
کمال طلبی 
 نگرانی درباره دقت و تساوی 
 نگرانی از ندانستن یا به یادآوردن چیزی
 ترس از دست دادن یا فراموش کردن اطالعات مهم به هنگام دور انداختن چیزی
 ناتوانی در تصمیم گیری برای دور انداختن یا نگاه داشتن وسایل 
 ترس از گم کردن وسایل 
صدمه 
 ترس از مسول بودن برای اتفاقی وحشتناک ) مثل : آتش سوزی ، سرقت 
 ترس از صدمه زدن به دیگران به دلیل عدم مواظبت ) مثل : انداختن چیزی بر زمین که کسی بر روی آن لیز بخورد و 
صدمه ببیند 
افکار ناخواسته جنسی
 افکار و تصورات ممنوعه یا فاسد جنسی
 فکرهای ناگهانی جنسی ممنوعه یا فاسد جنسی 
 فکرهای ناگهانی جنسی ممنوعه یا فاسد درباره دیگران
 افکار وسواسی درباره هم جنس گرایی
 افکار وسواسی جنسی که کودکان یا ی با محارم را شامل می شود
 افکار وسواسی درباره رفتار جنسی خشونت آمیز با دیگران 
وسواس های مذهبی 
 نگرانی از رنجاندن خدا و یا کفرگویی 
 نگرانی بیش از اندازه از حق / باطل یا اصول اخلاقی
وسواسی
 نگرانی از بیمارشدن ) نه با آلودگی ، مثال سرطان 
 عقیده های خرافی درباره اعداد خوش شانس / بدشانس ، رنگ هایی خاص
اعمال وسواسی شایع در اختالل وسواس فکری – عملی
شستن و پاک کردن 
 دستان تان را بیش از اندازه یا به روشی خاص بشویید
 افراط در حمام رفتن ، دوش گرفتن ، مسواک زدن ، اعمال دستشویی و توالت رفتن
 پاک کردن بیش از اندازه لوازم خانگی یا اشیای دیگر 
 اعمال دیگری در جهت پاک کردن یا جلوگیری از تماس با آلوده کننده ها 
چک کردن ) وارسی 
 وارسی کردن که به کسی صدمه نزدید / نخواهید زد 
 وارسی کردن این که به خود صدمه نزدید / نخواهید زد 
 وارسی کردن این که چیز وحشتناکی اتفاق نیافتاده است
 بررسی این که اشتباهی نکرده اید 
 بررسی بخش هایی از بدن یا وضعیت بدنی
تکرار کردن
 دوباره نویسی یا دوباره خوانی 
 تکرار حرکات بدنی ) مثل : ضربه زدن ، لمس کردن ، چشمک زدن 
 تکرار فعالیت هایی به صورت " چند باره " ) مثل : انجام یک کار سه مرتبه زیرا عدد سه عددی " خوب " ، " درست" 
" مطمئن " است 
اعمال وسواسی ذهنی 
 بازبینی ذهنی رویدادها برای جلوگیری از صدمه زدن ) به خود ، دیگران ، جلوگیری از پیامدهای وحشتناک 
 دعا کردن برای جلوگیری از صدمه زدن ) به خود ، دیگران ، جلوگیری از پیامدهای وحشتناک 
 شمارش هنگام انجام یک وظیفه برای پایان یافتن شمارش بر سر یک عدد " خوب " ، " صحیح " ، یا " مطمئن " 
 " خنثی کردن " یا " باطل کردن " ) مثل : جایگزین کردن یک واژه " بد " با یک واژه " خوب " برای ختثی کردن آن 
دیگر اعمال وسواسی 
 جمع آوری اشیا که درنتیجه آن موجب به هم ریختگی زیادی درخانه می شود ) احتکار نیز نامیده می شود 
 قرار دادن اشیا به ترتیب یا مرتب کردن آ ن ها تا زمانی که " صحیح " به نظر آید 
 گفتن ، پرسیدن یا اعتراؾ کردن برای کسب اطمینان دوباره 
 پرهیز کردن از موقعیت هایی که وسواس تان را راه می اندازد.


وسواس فکری و عملی + راه های خود یاری آن


 

برخی از علائم  و نشانه های  وسواس فکری و عملی در کودکان به شرح زیر است:

به طور کلی  اختلال وسواس فکری عملی معمولاً در سنین نوجوانی و جوانی شروع می شود، اما گاهی اوقات در کودکان نیز نشانه‌هایی از ocd یافت می شود با این وجودعلائم اختلال های دیگر از قبیل اختلال اوتیسم و کم توجهی می تواند شبیه به نشانه های اختلال ocd باشد. بنابراین تشخیص  روان شناس و روانپزشک قبل از هرگونه تشخیص دیگری ضروری است.

 

 

 

راه های خودیاری در درمان وسواس فکری و عملی

• یکی از راه‌های خودیاری درمان وسواس این است که شما برای خودتان وقت بیشتری صرف کنید. سبک زندگی شما می‌تواند نقش مهمی در چگونگی احساس شما داشته باشد و می تواند به کنترل اضطراب و عملکردهای شما کمک کند.

• به طور منظم ورزش کنید یکی از بهترین روشهای طبیعی و بسیار موثر در کاهش اضطراب ورزش است.شما می توانید با ورزش سیستم عصبی خود را تقویت کنید و در هنگام اضطراب آن را کنترل کنید یکی از بهترین روش های ورزش این است که اغلب روزها ۱۰ الی ۳۰ دقیقه ورزش هوازی انجام دهید.

• مورد موثر دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد میزان خواب است. خواب کافی داشته باشید.  اضطراب و نگرانی نه تنها باعث بی خوابی می شود بلکه باعث می شود افکار و اضطراب شما را تشدید کند.

 

 

وقتی به اندازه کافی بخوابید و استراحت داشته باشید حفظ تعادل احساسی برای شما راحت تر خواهد بود. خواب کافی یک عامل کلیدی در برطرف کردن اختلال اضطراب از قبیل ocd می باشد.

• مورد دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد ارتباط خوب با خانواده و دوستان است.  وسواس  فکری عملی می تواند انقدر وقت شما را بگیرد که  به مرحله انزوای اجتماعی برسد. انزوای اجتماعی که از دیگر نشانه های وسواس فکری عملی است . وقت گذاشتن برای دوستان و خانواده بسیار مهم است. صحبت رو در رو درباره ی نگرانی‌هایتان، می تواند اضطرابتان را کاهش دهد.

•  مورد تاثیر گذار بعدی که می توان از آن نام برد :  استفاده از تکنیک های آرام سازی و ریلکسیشن

• استرس می‌تواند سبب تحریک نشانه های بیماری وسواس فکری و عملی شود. مراقبه آگاهانه، تنفس عمیق، تنفس دیافراگمی، مدیتیشن، یوگا و دیگر تکنیک های آرام سازی می تواند استرس کلی و سطح تنش شما را پایین بیاورد و به شما کمک می کند تا بتوانید تمایلات به وسواس را کنترل کنید برای گرفتن نتیجه بهتر و بهتر است به طور منظم یک تکنیک آرام‌سازی را تمرین کنیم.

 

 

• یاد بگیرید چگونه دربرابر الگو های تکرار شونده و مکرر رفتاری مقاومت نشان دهید. اگر دچار اختلال ocd هستید راه های زیادی وجود دارد که بتوانید به خودتان برای درمان این اختلال کمک کنید یکی از قدرتمندترین استراتژی ها حذف الگو ها و رفتارهای وسواس گونه است که موجب تداوم وسواس می شود. 

• از ترس هایتان دوری نکنید . فرار از موقعیت‌های وسواسی  شاید کار هوشمندانه ای به نظر برسد اما هرچه بیشتر از موقعیت ها فرار کنید و دور شوید برای شما ترسناک‌تر می‌شود به جای دوری از این افکار خودتان را در معرض محرک های ocd قرار بدهید سپس تلاش کنید در برابر تمایل به انجام الگوهای وسواس خانه رفتاری مقاومت کنید.

• با این روش می‌توانید این رفتار را به تاخیر بیندازید همچنین می توانید توجه تان را به چیزهای دیگری جلب کنید. زمانیکه افکار وسواس گونه به سراغ شما می آید شما می توانید با پرت کردن حواس تان توجه تان را به چیز دیگری پرت کنید. برای مثال می توانید راه بروید، ورزش کنید، آهسته بدوید، کتاب بخوانید، فیلم ببینید، در اینترنت چرخی بزنید، به موسیقی گوش بدهید، با دوستانتان تلفنی صحبت کنید و یا مشغول بافتن شوید. نکته مهمی که در این موضوع مطرح است این است که حداقل ۱۵ دقیقه، کاری را انجام بدهید که از آن لذت می برید. تا به این وسیله واکنش‌های خود را از افکار وسواسی گونه  به تاخیر بیاندازد. در پایان دوره تاخیر این رفتارها را دوباره ارزیابی کنید در بسیاری از این موارد تمایل به رفتارهای وسواس گونه دیگر شدت قبل را نخواهد داشت سعی کنید زمان مقاومت در برابر این تمایلات و افزایش بدهید. هر چه بیشتر این جملات را به تأخیر بیندازد احتمال کاهش در آنها بیشتر است.

• چک کردن مسائل را با دقت بیشتری انجام دهید شما می توانید با پیش بینی تمایلات وسواس گونه قبل از بروز آنها را کاهش دهید. برای مثال اگر شما وسواس چک کردن دارید و بیش از اندازه  اندازه باز یا بسته بودن شیر گاز ،  بسته بودن پنجره‌ها، خاموش بودن دستگاه های برقی  را چک  می کنید. می توانید زمانی که دارید این وسایل را خاموش می کنید یا در را قفل می کنید با دقت بسیار زیاد تری این کار را انجام بدهید و یک تصویر ذهنی کامل از همون لحظه همون کاری که دارید انجام می دهید در ذهنتان بسپارید. که بعد از آن مطمئن شوید که قبلا این کار را یکبار انجام داده ایم زمانی که تمایل به چک کردن این رفتار داشتید به خودتان با خیال راحت‌تری بگویید فکر وسواس گونه بود.

 

 

•  به چالش کشیدن افکار وسواس گونه مورد دیگری است که در خود یاری به ما کمک می کند. اختلال وسواس فکری عملی به مانند سر سوزن گرامافون می مانند که گیر کرده است و سبب می‌شود که ما رو یک افکار خاص قفل شویم و این اضطراب های ما را افزایش می دهد.  برخی از استراتژی های زیر کمک می‌کند که این قفل مغزی را باز کنید. برای مثال می‌توانید از

نوشتن استفاده کنید. نوشتن نگرانی‌های افکار وسواسی چگونه به شما کمک می کند تا استرس کمتری را تجربه کنید.

اگر شما تمامی افکارتان را با همان جملات تکرار شونده مدام بر روی کاغذ بنویسید بعد از یک مدت می بینید که تمامی فکرها تکراری هستند و کم کم از نوشتن آن ها خسته می شوید. همچنین متوجه می شودی به یاد آوردن کار های وسواسی راحت تر از نوشتن آن است. صد بار نوشتن جملات تکراری باعث می شود از قدرت آن ها کم شود و به این کمک کند به مرور ناپدید شوند.

 

• یکی دیگر از مواردی که خودیاری در درمان وسواس فکری کمک می‌کند این است که یک دوره نگرانی برای خودتان معین کنید. برای مثال به جای سرکوب افکار وسواسی عادت کنید که به آنها زمان بدهید.

برای مثال هر روز یک دوره نگرانی چند دقیقه ای تعیین کنید تا به وسواس‌های فکری خودتان فکر کنید و همچنین زمان و مکان خاصی برای آن تعیین کنید.

برای مثال از ساعت ۶ تا ۶ و ۱۰ دقیقه در اتاق نشیمن این کار را انجام می دهید. این ساعت با ساعت خواب فاصله کافی  دارد و باعث می‌شود شما دیگر نگران نشوید که قبل از خواب این افکار به سراغتان  بیاید. در طول دوره نگرانی فقط روی افکار و تمایلات منفی تان تمرکز کنید و سعی کنید آنها را اصلاح کنید و در آخر کار چند نفس عمیق بکشید این افکار از ذهن شما بیرون می رود سپس و کار های روزمره تان انجام می دهید.

 

 

• از دیگر راههای درمان وسواس OCD می توان به درمان های شناختی و رفتاری اشاره کرد. همچنین  زمانی پزشک متخصص تشخیص می دهد شما دوره‌ای نیاز به استفاده از دارو درمانی دارید و در کنار این ها مشاوره فردی، خانواده درمانی و گروه درمانی از درمان های موثر اختلال وسواس OCD هستند.

در پایان این مطلب باید به این نکته مهم اشاره کنیم که این تکنیک ها تا زمانی کار ساز است که دچار اختلال شدید نشده باشید و در همه حالات بهتر است از یک مشاور و راهنما کمک بگیرید تا بتوانید به طرز بهتر و موثرتری دوره ی درمان را پیش بگیریم.


طرحواره چیست و طرحواره ها چه تأثیری در زندگی ما دارند؟

طرحواره چیست؟

چقدر از روابطتان رضایت دارید؟ چه قدر از بودن در کنار دیگران احساس آرامش می‌کنید و چقدر مسائل مختلفی که ناراحتتان می‌کند را نادیده می‌گیرید تا بتوانید دیگران را برای خودتان نگهدارید؟ چقدر از خودتان می‌گذرید تا نیازهای دیگران را برآورده کنید و چقدر احساس می‌کنید که از طرف دیگران درک نمی‌شوید؟انسان موجودی اجتماعی است و در اجتماع بزرگ می‌شود، در اجتماع خوشحال می‌شود، در اجتماع نیازهایش برآورده می‌شود، در اجتماع شکست می‌خورد و در اجتماع غمگین می‌شود و در اجتماع هم می‌میرد.می‌بینید؟ بله، تمام زندگی غالب انسان‌ها حول محور روابطشان شکل می‌گیرد و شاید داشتن روابط بهتر به معنی داشتن زندگی بهتر است.دقیقاً به همین صورت است که می‌توان به آینده‌ای بهتر امیدوار بود.اگر روابطمان درست بشود زندگی بهتری خواهیم داشت و اینجا همان‌جایی است که طرح‌واره درمانی وارد عمل می‌شود.یک طرحواره درمانگر خوب می‌تواند رفتارهایتان را تحلیل کند، مشکلات را به دست بیاورد و آن‌ها را حل کند تا شروع دوباره‌ای را در زندگی برای شما رقم بزند. اگر می‌خواهید از این رویکرد بیشتر بدانید لطفاً با ما همراه باشید. بگذارید برای معرفی طرحواره از یک مثال استفاده کنم:

غالباً دانش‌آموزها بعد از کنکور یا حتی بعد از گرفتن مدرک دیپلمشان در اولین فرصت برای گرفتن گواهی‌نامه به آموزشگاه‌های رانندگی مراجعه می‌کنند. اگر این دوره را گذرانده‌اید به یاد بیاورید که چه زحمت‌هایی برای فراگرفتن مهارت رانندگی کشیدید. اینکه در ابتدا فقط فرمان را با دودست می‌چسبیدید و مربی رانندگی گاز و کلاچ و ترمز را کنترل می‌کرد، اما بااین‌حال سعی می‌کردید که با تمام وجود تمرکز کنید که به‌جایی نزنید و کمی هم ته دلتان دل‌شوره داشتید، در ادامه که حرفه‌ای‌تر می‌شدید دیگر تقریباً هماهنگی دست‌ها و پاها به حدی رسیده بود که خودتان به‌تنهایی هدایت ماشین را به عهده می‌گرفتید اما بااین‌حال هر بار که نیاز بود دنده عوض کنید به دنده نگاه می‌کردید و سعی می‌کردید جوری کلاچ بگیرید که ماشین خاموش نشود و همین‌طور با سرعت مناسب حرکت کند.اما گذشت و گذشت و شما در امتحان رانندگی قبول شدید ، حالا که سال‌ها از آن اتفاقات گذشته است آیا هنوز هم برای رانندگی به هماهنگی پاها، جای دنده‌های مختلف ماشین و اینکه کمربندتان را بسته‌اید به‌شدت گذشته فکر می‌کنید؟قطعاً نه

طرح‌واره دانفوس دقیقاً همین هست،از زمانی که شما بدون فکر می‌توانید رانندگی کنید یعنی رانندگی کردن از حوزه‌ی آگاهی شما خارج‌شده و به حالت ناهشیار درآمده و این یعنی در ذهن شما تبدیل به طرح‌واره شده است؛تابه‌حال شده است زمانی که فردی را برای اولین بار می‌بینید بدون هیچ سابقه‌ی قبلی از او خوشتان بیاید یا متنفر بشوید وندانید که دلیل آن چیست؟ تابه‌حال برایتان پیش‌آمده که در جمعی یا در یک مهمانی حرفی زده یا کاری انجام دهید و زمانی که به خانه ‌برمی­گردید با خودتان فکر کنید که چرا من آنجا فلان کار را کردم و یا فلان حرف را زدم؟ تابه‌حال پیش‌آمده که در مواجهه با یک فرد جدید یا حتی قدیمی مضطرب بشوید یا عصبانی شوید و دلیلش راندانید؟ دقت کرده‌اید که چقدر این اتفاقات در زندگی‌تان تکرار می‌شود؟به این سؤالات فکر کنید، فکر کنم تا به اینجا به‌طور اجمالی متوجه مفهوم طرح‌واره‌ها شده باشید اما در ادامه به‌صورت دقیق‌تری این مفهوم را تعریف می‌کنیم.

تعریف طرحواره

کلمه‌ی طرحواره در حوزه‌های مختلفی بکار می‌رود، طرح‌واره به‌طورکلی به معنای ساختار،قالب یا چارچوب تعریف می‌شود.

در نظام فلسفی کانت طرحواره به معنای درک و دریافت نقطه‌ی اشتراک تمام عناصر یک مجموعه است.

طرحواره در حوزه‌ی روانشناسی ، تاریخچه‌ای غنی و برجسته دارد.در حوزه‌ی رشد شناختی،طرح‌واره را به‌صورت قالبی در نظر می‌گیرند که بر اساس واقعیت یا تجربه شکل می‌گیرد تا به افراد کمک کند تجارب خود را تبیین کنند.ادراک از فیلتر طرحواره می‌گذرد و پاسخ‌های افراد نیز توسط طرحواره جهت پیدا می‌کنند.

در بافتار روانشناسی و روان‌درمانی،طرحواره به‌عنوان هر اصل سازمان بخش کلی در نظر گرفته می‌شود که برای درک تجارب زندگی فرد ضروری است. بسیاری از طرحواره ها تا در اوایل زندگی شکل می‌گیرند،به حرکت خود ادامه می‌دهند و خودشان را به تجارب بعدی زندگی تحمیل می‌کنند؛ حتی اگر هیچ‌گونه کاربرد دیگری نداشته باشند.این مسئله همان چیزی است که گاهی اوقات به هماهنگی شناختی از آن یاد می‌شود،یعنی حفظ دیدگاهی باثبات در مورد خود یا دیگران، حتی اگر این دیدگاه نادرست و تحریف‌شده باشد اما هماهنگی شناختی حاصل از این دیدگاه باعث می‌شود تا دنیا قابل پیش‌بینی شود و انسان‌ها در دنیا احساس امنیت کنند.

 طرحواره ها در طرحواره درمانی

  • اطلاعاتی خودکار و خارج از حیطه‌ی آگاهی هستند
  • اطلاعاتی تکرارشونده هستند
  • حالت موقعیتی ندارند،فراگیر و همیشگی هستند و تکرار می‌شوند.

وقتی‌که طرحواره ها شکل می‌گیرند چکار می‌کنند؟

۱)اولین کاری که طرحواره می‌کند این است که باعث می‌شود تا ما صرفاً به مطالب خاصی توجه کنیم(تأثیر بر فرایندهای توجهی)

۲)دومین کاری که طرحواره ها انجام می‌دهند تأثیر در ذخیره کردن اطلاعات است،ما اطلاعاتی را ذخیره می‌کنیم که با طرحواره هایمان هماهنگ باشند.(تأثیر بر ذخیره‌سازی انتخابی)

۳)سومین کار، یادآوری اطلاعات است،ما اطلاعاتی را به یاد می‌آوریم که مربوط به طرحواره است(بازیابی انتخابی)

چرا ما به طرح واره ها نیاز داریم؟

جواب این سؤال بسیار مهم است، همان‌طور که گفتم طرحواره ها به‌صورت ناهشیار در ذهن ما قرار دارند، دقیقاً به همین دلیل هم هست که تکرار می‌شوند و به یک الگوی رفتاری در زندگی تبدیل می‌شوند،اگر این‌طور نبود و طرحواره ها در حوزه‌ی آگاهی ما بودند، به‌راحتی می‌توانستیم از تکرار شدنشان اجتناب کنیم. به مثال ابتدای مقاله فکر کنید، تصور کنید که همیشه هنگام رانندگی باید به‌جای شماره‌ی دنده‌ها زمان دنده زدن،اینکه قبل از دنده زدن باید کلاچ را بگیریم، اینکه هنگام ایستادن ماشین زمانی که ماشین روشن است باید کلاچ را بگیریم تا ماشین خاموش نشود و ده‌ها باید دیگر فکر کنیم.آیا رانندگی سخت‌تر نمی‌شد؟آیا انرژی زیادی از ما گرفته نمی‌شد؟ دقیقاً فایده‌ی طرحواره ها همین هست، هنگامی‌که اطلاعات به ناخودآگاه می‌روند و بدون نیاز به توجه و به‌صورت خودکار عمل می‌کنند، باعث می‌شوند که انرژی بسیار کمتری از ذهن ما گرفته شود و درواقع این راهی هست که ذهن تنبل ما به کار می‌برد تا به موارد کمتری به‌طور هم‌زمان توجه کند. اما مشکل اصلی برای زمانی است که این اطلاعات درونی شده اشتباه باشند…

طرح واره های ناسازگاراولیه:

بیایید فرض کنیم که اطلاعات اولیه‌ای که درونی سازی می‌شوند غلط باشند، همان اطلاعات خودکار می‌شوند، به یک الگو درمی‌آیند و تکرار می‌شوند، قطعاً طرحواره های ایجادشده از آن‌ها باعث ایجاد رفتارهای غلط،اطلاعات غلط و احساسات،عواطف و هیجانات غلط می‌شوند.یانگ این طرحواره ها را، طرحواره های ناسازگار اولیه نامید که خصوصیات زیر رادارند:

  • الگو یا درون‌مایه‌های عمیق و فراگیری هستند
  • از خاطرات،هیجان‌ها،شناختواره ها و احساسات بدنی تشکیل شده‌اند
  • در دوران کودکی یا نوجوانی شکل‌گرفته‌اند
  • در سیر زندگی تداوم دارند
  • درباره‌ی خود و رابطه با دیگران هستند.
  • به‌شدت ناکارآمدند

تعریف طرحواره درمانی

طرحواره درمانی رویکردی به درمان است که طرحواره های ناسازگار اولیه را شناسایی کرده و شروع به درمان آن‌ها می‌کند.

چرا طرحواره درمانی؟

در اینجا می‌خواهیم دلایلی را که طرحواره درمانی را از درمان‌های دیگر متمایز می‌کند نام ببریم:

۱)اصلی‌ترین دلیل کیفیت طرحواره درمانی، دلیلی است که به‌واسطه‌ی آن طرحواره درمانی به وجود آمد و آن، پیش‌گیری از عود اختلالات در طرحواره درمانی است که کمتر درمانی تا این حد می‌تواند از این عود جلوگیری کند.

۲)بازهم همان‌طور که در بالا ذکر شد طرحواره درمانی طبق تحقیقات در مشکلات مزمن و منش شناختی بسیار مؤثرتر عمل می‌کند.

۳)بسیاری از مفروضه‌هایی که لازمه‌ی پیشرفت درمان در درمان‌های شناختی رفتاری است را بیماران به‌هیچ‌وجه اجرا نمی‌کنند، یکی از این مفروضه‌ها نیاز اصلی رابطه‌ی خوب درمانگر با مراجع است که متأسفانه دستور روشنی برای ایجاد این رابطه‌ی خوب در درمان شناختی رفتاری وجود ندارد و همین‌طور غالب بیماران منش شناختی مشکلات اساسی در ارتباطات خودشان دارند و به این دلیل موارد مناسبی برای طرحواره درمانی نیستند.

۴)مفروضه‌ی دیگر درمان‌های شناختی رفتاری این است که اگر ما بتوانیم به بیمار آموزش بدهیم، با تکالیفی که داده می‌شود خود بیمار می‌تواند افکار خود آیند و تحریف‌های شناختی خود را یافته و آن‌ها را اصلاح کنند، این در حالی است که حل کردن مشکلات رفتاری برای افراد عادی هم بسیار کار سختی است چه برسد به مراجع با مشکلات خاص و همین‌طور خیلی از بیماران به‌هیچ‌وجه به دنبال یادگیری مطالب جدید که اصلی‌ترین اتفاق در درمان‌های شناختی رفتاری است، نمی‌باشند.

۵)پیش‌فرض دیگر درمان‌های نشانه‌ای مبتنی بر DSM به‌خصوص درمان شناختی رفتاری این است که بیماری که برای درمان می‌آید مشکلات واضح و شفافی دارد اما ما مشاهده می‌کنیم که تعداد زیادی از بیماران نمی‌توانند در مورد مشکلاتشان صحبت کنند و به‌شدت گنگ و مبهم صحبت می‌کنند.

۶)غالباً درمان‌های مختلف به‌جز درمان‌های روانکاوی به ریشه‌ی مشکلات توجه نمی‌کنند و این باعث می‌شود که دلایل اصلی ایجادکننده‌ی آن مشکلات باقی بماند و باعث شود که میزان عود مشکل افزایش پیدا کند


زن امروزی شدیداً به سوی جنبه آمازون شخصیتش متمایل شده است، او به سوی قدرت و در ضدیت با عشق جهت‌گیری کرده است. مادری را به تعویق می‌اندازد، با مادونا که از مد افتاده، در تماس نیست و از معشوقه فقط به قصد کامجویی جنسی استفاده می‌کند.
یک زن ۴ نقش اصلی یا ۴ بعد شخصیتی دارد که هر زنی آن را با خود به دنیا می آورد. یونگ روانشناس بزرگ آنها را"Archetype” یا "کهن الگو” می نامد.

چهار الگوی کهن زن


1. معشوقه
2. مادر
3. آمازون
4. مادونا(بانو)

 معشوقه

بخش جذاب و زیباگرای درون یک زن


میل به زیبایی و زیبا بودن، توجه به جنبه های جنسی، عاشقانه ها وهمه از تجلیات این جنبه درونی هستند. کم بودن معشوقه در زن، باعث کاهش جذابیت او در نظر مرد شده وحتی در بسیاری موارد باعث طلاق می شود. افراط در معشوقه باعث می شود دختر دستاویزی برای تفریح پسر شود!
معشوقه برای زن، شادی و شادابی به همراه می آورد. مهمترین شاخص درمان افسردگی ن، این نیروی درونی شان است. معشوقه جنبه ای از زن است که مردان همواره آنرا ستایش و تحسین کرده اند.

مثال (معشوقه های افراطی!): شخصیت اسکارلت در بر باد رفته»،  نولا (اسکارلت جانسون) در مچ پوینت»

 مادر


حامی و سرپرست است. زنی است که با وابستگی‌اش به دیگران کامیاب می‌شود، او نه تنها فرزندانش را بزرگ می‌کند، بلکه سایرین و خویشاوندان، دوستان مؤنث و همسر را هم می‌پرورد.
جزئی از نقش نه ی زن این است که مرد را می‌پرورد، او را حمایت و تشوق می‌کند تا رشد یابد و خود را به واقعیت در آورد، به توانایی‌های عظیم خود پی ببرد. زمانی‌که جنبه ی مادری به حد افراط برسد مرد را خفیف و خوار کرده و مادام العمر او را پسر بچه وحشت‌‌زده و فاقد اعتماد به نفس نگه می‌دارد.
نگران بودن ، بخشیدنِ افراطی و مادری کردن بیش از حد، مرد را کلافه می کند.

آمازون


ویژگی های مردانه ی درون یک زن


زن آمازون دارای تمرکز حواس بالا و فزون خواه است، ابراز وجود می‌کند، هدف‌دار و متکی به نفس و خودکفا است، ارتباط او با مردان زندگی‌اش در قالب همکار، رفیق و رقیب است.
زن امروزی شدیداً به سوی جنبه آمازون شخصیتش متمایل شده است، او به سوی قدرت و در ضدیت با عشق جهت‌گیری کرده است. مادری را به تعویق می‌اندازد، با مادونا که از مد افتاده، در تماس نیست و از معشوقه فقط به قصد کامجویی جنسی استفاده می‌کند.
زن مردانه، مردها را می ترساند. استقلال و برخورد ستیزه‌جویانهء ن، در مردان احساس عجز و ناتوانی به وجود می‌آورد. اشتیاق مرد به ادامهء رابطه، وقتی صادقانه و خالصانه احساس نکند که زن به او نیازمند است، رو به زوال می‌گذارد.
زنی که فقط مردانگی خود را زندگی کند، کم کم از هویت اصلی خود فاصله می گیرد.
رفتارهای نه از یکسو سبب تقویت حس آسیب‌پذیرى، پذیرندگی و جذابیت ن می‌گردد و از سوی دیگر میل به سطوح بالایی از سرسپردگی و حمایت را در مردان بر می‌انگیزد.
در مقابل، زنی که آمازون نداشته باشد به شخصیتی وابسته (به مرد) و بی اراده تبدیل می شود.

مثال مافوق آمازون: روشنک در دلنوازان» ریاست می کند؛ تحقیر می کند؛ سلطه جوست.

مادونا


متانت، دید عمیق، خلاقیت، معنویت، قدرت تحلیل


سرشتی الهام بخش است و معیارها و ارزش‌ها و ایده‌ها را منتقل می‌کند. بازتابنده و تجسم محسّنات کامل نه از لحاظ بردبارى، وقار و وفای به عهد است. این نوع زن در پی کسب عظمت برای خود نیست، او ترجیحاً مرد را در زندگی به سوی عظمت می‌کشاند و بی هیچ قید و شرطی از تلاش وی در جستجوی کسب خرسندی و موفقیت حمایت می‌کند.
مهم‌ترین بخش غالب مادونای زن، وفای به عهد اوست. او مرد را در ثروت یا تنگدستى، در خوشی یا ناخوشی می‌پذیرد.

* کم بودن مدونا باعث رفتارهای بچگانه می شود. تصمیمات عجولانه و بچگانه که در امتداد تفکرات بچگانه قرار دارد. زود احساساتی شدن، بی صبری، کوته فکری و.
افراط در مادونا، از معشوقه می کاهد و رابطهء شویی را دچار مشکل می کند.
*مدونای افراطی در اصطلاح خودمونی یعنی خیلی بچه مثبت! به شدت خانوم و متین و متعهد.

* به نظرم مادر و مدونا خیلی جاها همپوشانی دارند و نمی شود تفکیکشان کرد.

مثال مدونا: مهتاب در دلنوازان، ملانی همیلتون (زن اشلی) در بر باد رفته»، کلوئی در مچ پوینت»

زن باید نهایتاً در طول دوره ی حیاتش تمام چهار جنبه ی روان خود را تجربه کند و در هم بیامیزد. باید به درون خویشتن خود بنگرد و آن جوانبی از شخصیتش را که هنوز نیازمند رشد است، کشف کند و بین اینها تعادل برقرار سازد. زیرا افراط در یکی، تفریط در دیگری را به دنبال دارد


خداوند در وجود ما انسان‌ها موهبت انگیزه و علاقه به برقراری روابط با انسان‌های دیگر را قرار داده است. ما انسان‌ها در ارتباط با دیگران به دنیال ی نیازهایمان هستیم . دکتر ویلیام گلاسر، روانپزشک و صاحب نظریه انتخاب» اعتقاد دارد که یکی از انگیزه‌های انسان‌ها از برقراری روابط با دیگران، ی نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن و تعلق، قدرت، تفریح، آزادی و بقاست.

خداوند در وجود ما انسان‌ها موهبت انگیزه و علاقه به برقراری روابط با انسان‌های دیگر را قرار داده است. ما انسان‌ها در ارتباط با دیگران به دنیال ی نیازهایمان هستیم . دکتر ویلیام گلاسر، روانپزشک و صاحب نظریه انتخاب» اعتقاد دارد که یکی از انگیزه‌های انسان‌ها از برقراری روابط با دیگران، ی نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن و تعلق، قدرت، تفریح، آزادی و بقاست. 

نیاز به قدرت را در زندگی مشترک می توانیم ببینیم،  آنان برای تصمیم گیری حتی در مورد پخت غذا با هم تا حد جنگ مبارزه می کنند. نیاز به بقا شکایت‌های زیادی از همسران را به خود اختصاص می دهد و معمولاً این جمله را از زوج می شنویم که می گویند: برای من خرج کردن اسان است و همسرم در خرج کردن بسیار محتاطانه عمل می کند. آنها که کمتر ریسک می کنند و در دارایی های خود حسابگری دارند، نیاز به حس بقا و یا زنده ماندن بالاتری دارند.

نیاز به تفریح در زوجی بارز است که از یادگیری و آموختن لذت می برند و در کنار یکدیگر به راحتی می خندند. تفاوت در نیاز به آزادی، تلاش زن و شوهری را نشان می دهد که یکی بر قانون خانواده و چارجوب آن تاکید می کند و دیگری به دنبال درهای بازی است که او را به سمت دنیای شخصی و فردی اش هدایت کند

مهمترین نیاز، نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن است، شدت این نیاز ممکن است در بین همسران متفاوت باشد. در کلینیک‌های بهداشت روانی و مشاوره خانواده همسرانی دیده می‌شوند که از کمبود محبت و عشق و دیگری از زیادخواهی محبت شریکش رنج می برد که این موارد نشان دهنده تفاوت در نیاز دوست داشتن است، البته کم نیستند همسرانی که به علت تفاوت در نیاز بودن با دیگران» و وقت گذراندن با دوستانشان با هم اختلاف دارند؛ یکی می خواهد افراد زیادی دور و برش باشند و دیگری تنهایی را ترجیح می دهد و این ناشی از تفاوت آنها در نیاز به احساس تعلق است.

 کسانی هستند که معمولاً نمی خندند و تنها زمانی که دیگران می خندند و خوشحال هستند، آنان نیز خوشحال می شوند. انگار نیاز کمی به تفریح دارند و کمتر از آموختن لذت می‌برند و کسانی هم هستند که هر لحظه زندگی برایشان نکته‌ای آموختنی دارد و به‌راحتی شادی را تجربه می کنند. روشن است که دسته دوم نیاز بیشتری به تفریح و شادی دارند.

 ما نیازهای متفاوتی داریم. بنابراین نمی‌توان هیچ انسانی را به خاطر داشتن شدت نیازش و یا میل کمتر به نیازی سرزنش کرد. همانطور که نمیتوان کسی را به خاطر ترجیح غذایی بر غذای دیگر سرزنش کرد، به دلیل اینکه نیازها در ژن ما تعبیه شده‌اند و ترجیح نیازی بر نیاز دیگر فقط تصمیمی است که ژن‌ها گرفته‌اند. بنابراین نمی‌توان کسی را به خاطر ژن‌هایش مورد بازخواست و سرزنش قرار داد!

برای احساس عشق در کنار یکدیگر ،  ابتدا خود را بشناسید و شدت نیازهای مختلف را در خود تعیین کنید. با خود فکر کنید کدام نیاز در شما قوی تر و کدام نیاز از شدت کمتری برخوردار است. در مرحله بعد به شناخت نیازهای همسر و نامزدتان بپردازی بپردازید.

هر چقدر شما و همسر آینده‌تان در شدت نیازهای بقا، دوست داشتن و تفریح به هم شبیه باشید، شانس موفقیت شما در ازدواج بیشتر است و هر چقدر در نیاز به آزادی و قدرت متفاوت باشید کمتر با مشکلات روبه رو می شوید. اما بهترین تناسب نیازها برای ازدواج، نیاز به دوست داشتن و نیاز متوسط برای بقا و نیاز کم به قدرت و آزادی و نیاز بالا برای شادمانی است. بنابراین اگر هنوز دست به انتخاب نزده اید، در قدم سوم پس از شناخت یکدیگر ، کسی را انتخاب کنید که از لحاظ شدت نیارهایش با شما متناسب باشد.

اگر قصد ازدواج با فردی بسیار متفاوت با خود را دارید ،لازم است با یکدیگر گفت و گو کنید. خود و همسرتان را در دایره‌ای به نام زندگی مشترک تصور کنید. باید توجه داشت اگر شدت نیاز به قدرت در زوج بالا باشد، نمی توانند با یکدیگر گفت و گو کنند و هر دو یکدیگر را سرکوب می کنند و در شدت بالای نیاز به آزادی فرار را برقرار ترجیح می دهند، زیرا دایره خود چارچوبی برای آنها شمرده می شود، بنابراین سعی نکنید همدیگر را از دایره خارج کنید، بلکه برای با هم بودن اصرار بورزید و در مورد نیازهایتان گفت و گو کنید.

در مورد کارهایی که می توانید برای ی نیازهای طرف مقابلتان انجام دهید گفت و گو کنید و یا کارهایی که دوست دارید همسر شما برای ی نیازهای شما انجام دهد. به جای تکیه کردن بر اختلاف سلیقه ها ، بر کارهایی که می توانید برای ازدواجتان انجام دهید، تکیه کنید.

مزیت این روش این است که شما در کنار همسرتان راه می روید و دنیای او را تجربه می کنید و اجازه می دهید او هم کنار شما راه رود و دنیای شما را تجربه کند. شما به دنبال کنترل همسرتان نیستید؛ بلکه به دنبال کنترل رفتار خودتان هستید. 

نمی خواهید همسرتان مانند شما فکر کند، مانند شما عشق بدهد و مانند شما تصمیم گیری و یا حتی پس انداز کند.

می توانید زمانی را برای ی نیازهای زندگی خود به تعویق بیندازید و همسر شما هم چنین می کند، زیرا این قرار دادی است که با یکدیگر در دایره گفت و گو منعقد کرده اید. شما با یکدیگر عهد بسته اید به نیازهای یکدیگرو ی آن توجه کنید و این واقعیت را پذیرفته اید که با یکدیگر متفاوت هستید. ازدواج یعنی گذشتن از خودخواهی و منیت و این بدین معناست که وقتی ازدواج می کنید تصمیم گرفته اید جایی از خواسته‌ها و نیازهایتان بگذرید و زمانش را خوب می دانید

در این شرایط ازدواج شما بهترین محل ی خواسته‌هایتان می شود و در نهایت، رسیدن به احساس آرامش هدیه ای است که دریافت می کنید. فقط در این صورت است که می توانید بودن با یکدیگر را تجربه کنید و این می تواند تجربه عشق را برای شما به ارمغان آورد. عشق می تواند در زندگی شما با اندیشه و احساس خودتان خلق شود



1-در مقابل آینه بایستید و از خود تعریف كنید:

این كار در كسب اعتماد به نفس، بسیار مؤثر است. هر روز صبح چند دقیقه این كار را انجام دهید. سعی كنید هنگام نگاه كردن در آینه به موارد مثبت چهره خود نگاه كرده و از آن تعریف كنید.

2- در حال زندگی كنید:

اگر در حال زندگی كنید و تمام انرژی خود را متوجه زندگی در لحظه نمایید، فردای شما هم تضمین خواهد شد. چرا كه فردای شما محصول عملكرد صحیح امروز شما است. اگر عمر خود را در حسرت دیروز با نگرانی فردا سپری كنید، لحظه‌ها را از دست خواهید داد و این به معنی از دست دادن فردا نیز می‌باشد.

3- دست دادن خودرا محكم‌تر كنید: 
 
به اصطلاح شل و وارفته دست ندهید، به خصوص اگر نظامی هستید، محكم و قدرتمند دست بدهید و همچنین گرم و صمیمانه.

4- به موفقیت‌های خود نگاهی بیندازید: 
 
از موفقیت‌هایی كه تاكنون داشته‌اید، برای خود لیست تهیه كرده و همراه خود داشته باشید و هرگاه احساس عدم اعتماد به نفس كردید، نگاهی به آن بیندازید.

5- به خودتان تبریك بگویید: 
 
حتی از گفتن جمله‌هایی مانند شب بخیر و دوستت دارم به خود امتناع نورزید. حتی برای خود جشن تولد بگیرید و در كل به خودتان برسید.

6- نیروی نگاه خود را تقویت نمایید: 
 
افراد نظامی به خصوص آن‌هایی كه در شغل فرماندهی بوده‌اند ناخودآگاه نیروی قدرتمندی دارند، اگر می‌خواهید به این مرحله برسید، تمرین مؤثر زیر را انجام دهید: ساچمه‌ای سیاه را در وسط سینی قرار دهید، و سعی كنید با نگاه خود از فاصله 2 متری آن را حركت دهید.»

7- همیشه با خود مبلغی پول داشته باشید: 
 
وجود مقداری پول در جیب و كیف شما، اعتماد به نفستان را زیاد می‌كند، تاكنون شما شاید این موضوع را بسیار تجربه كرده باشید.

8- مهم‌تر از همه نه گفتن را یاد بگیرید: 
 
بسیاری از افراد، قدرت نه گفتن را ندارند و این موارد برای آنان مشكل‌هایی ایجاد نموده است. اگر پیشنهاد یا درخواستی به شما می‌شود كه میل ندارید آنرا بپذیرید، با قاطعیت اما با احترام بگویید نه.

9- فكر كنید كه اعتماد به نفس بی‌نظیری دارید: 
 
هرگز این فكر را به خود راه ندهید كه اعتماد به نفس ندارید، همیشه سعی كنید نسبت به خود فكرهای مثبت و والایی داشته باشید. اگر خودتان فكر كنید كه اعتماد به نفس ندارید، چه‌طور انتظار دارید كه دیگران فكر كنند كه شما اعتماد به نفس دارید. فراموش نكنید كه به هرچه فكر كنید، به سرتان می‌آید. اگر فكر كنید كه كاری را نمی‌توانید انجام دهید به طور حتم نمی‌توایند. آنچه مهم است، فقط افكار شماست.

10- سرعت راه‌رفتن خود را بیشتر كنید: 
 
كسی كه اعتماد به نفس دارد گام‌های مستحكم بر می‌دارد و هدفمند راه می‌رود. قوی، قدرتمند و پر انرژی باشید.

11- سر خود را بالا نگه دارید: 
 
این كار باعث می‌شود جریان خون از قلب به مغز (خون شریانی) و از مغز به قلب خون وریدی) به آسانی انجام پذیرد. حجم ریه‌ها افزایش یابد و در واحد زمان، اكسیژن بیشتری با خون مبادله شود. راه‌های هوایی از قبیل نای، نایژه‌ها، حلق وبینی تا حدودی در یك امتداد قرار گیرند و تنفس، راحت‌تر شود، میزان دید بیشتر شود، به برازندگی ظاهری شخص كمك كند و از همه مهم‌تر، اعتماد به نفس شخص را زیاد می‌كند.

12- با ترس خود روبه‌رو شوید: 
 
مطمئن باشید چیزی كه از آن ترس دارید به آن بدی كه شما فكر می‌كنید نیستند. روبه‌رو شدن با آنچه شما از آن می‌ترسید باعث افزایش اعتماد به نفس می‌شود.

13- صحبت كنید: 
 
اغلب اوقات در مورد یك موقعیت با یك شخص دچار توهماتی می‌شویم كه درست نیستند، اگر شك و تردید و سؤالی برای شما پیش بیاید و آن را رفع نكنید، این شك و تردید روی رفتار شما تأثیر می‌گذارد.

14- مغلوب نشوید: 
 
چیز دیگری را انتخاب كنید. شما با یك تجربه ناموفق مغلوب نمی‌شوید، به این فكر كنید كه آیا هیچكس قبل از موفقیت شكست نخورده است. تنها چیزی كه احتیاج دارید یك راه متفاوت است.

15- عذر تراشی نكنید: 
 
شایع‌ترین بهانه‌ای كه می‌تواند در برابر هر تغییر مثبتی آورده شود، این است كه من ذاتاً این‌طور هستم یا من این‌طور بزرگ شده‌ام، خیر، عذر شما پذیرفته نیست.

16- مهارت‌های ارتباطی خود را گسترش دهید:

در واقع خود باوری و اعتماد به نفس ریشه در ارتباط با دیگران دارد. داشتن ارتباط اجتماعی به افراد كمك می‌كند تا واقعیت‌هایی را در مورد خود بدانند. این افراد می‌آموزند كه در درون اجتماع برخی از افراد توانایی‌های بیش‌تر از آن‌ها و برخی دیگر توانایی‌های كمتر از آن‌ها دارندو در واقع آن ها می‌آموزند كه كم توان‌ترین افراد جامعه در همه ویژگی‌ها نیستند.

17- در اجتماع بودن را تمرین كنید:
 
به فعالیت‌هایی ملحق گردید كه همواره در ارتباط با دیگران باشید، مانند: باشگاه، كلاس‌های ورزشی، انجمن‌های دانشجویی و كلوپ‌های تفریحی، در این محیط‌ها همواره باید اجتماعی بوده و با مردم معاشرت كنید. پس از مدتی خواهید دید ارتباط با دیگران برایتان عادی و راحت می‌شود.

- از طرد شدن نهراسید:

یكی از عامل‌های اصلی در اعتماد به نفس پایین، ترس از عدم پذیرش (طرد شدن) است. آنچه را كه فكر می‌كنید درست است انجام دهید. به یاد داشته باشید این انتظار اشتباهی است كه بخواهیم همیشه مورد پذیرش و تأیید دیگران باشیم.

19- نگرش مثبت داشته باشید: 
 
سعی كنید به موفقیت‌ها و نكات قدرت خود فكر كنید. ترفند كار در این است كه خود آگاه (تمركز حواس به خود) نباشید. اعتماد به نفس پایین، تردید و دودلی هنگامی رخ می‌دهد كه شما به عیوب و نقایص خود فكر می‌كنید. در عوض افكارتان را سراسر به شخصی كه در حال گفت‌وگو هستید متمركز گردانید. هم شما اضطراب خود را از خاطر خواهید برد و هم اینكه طرف مقابل از توجه شما خرسند و مشعوف خواهد شد.

20- توقعات خود را كاهش دهید: 
 
همیشه عالی بودن غیر ممكن است افرادی كه می‌خواهند همیشه عالی باشند هیچ‌كاری را انجام نمی‌دهند.

21- كارها را تمام كنید: 
 
تمامی وظایف و كارهایی را كه به عهده می‌گیرید، به انجام برسانید. اهمیتی ندهید كه ممكن است آن ها تا چه حد خوشایند باشند. آن‌ها را به بهترین شكل ممكن و با استفاده از تمام توان و كارایی‌تان انجام بدهید. كارهای نیمه كاره ذهن شما را مشغول می‌كنند واعتماد به نفس شما را كاهش می‌دهند.

22- از تحلیل رفتار دیگران پرهیز كنید: 
 
اگر می‌خواهید اعتماد به نفس بالا داشته باشید، ومی ندارد هر اظهار عقیده‌ای مانند شوخی و طعنه‌هایی كه دیگران احتمال دارد به سوی شما روانه كند، را به عنوان یك توهین به خود تلقی كنید. مردم اغلب چیزهایی را می‌گویند كه هیچ مقصود و منظوری از آن ندارند. وقتی كه آن‌ها آسیبی به شما نمی‌رسانند ناراحتی و به دل گرفتن حرف آن‌ها مشكل آفرین خواهد شد و ذهن شما را مشغول می‌كندو هر چند گاهی اوقات مردم نظرات نابه‌جا و بی‌موردی می‌دهند و در این حالت شما می‌باید قاطعانه از خودتان دفاع كنید.

23- مشكلات را زیاد بزرگ نكنید: 
 
بزرگ كردن مشكلات موجب می‌شود خود باوری و اعتماد به نفس خود را از دست بدهید. بزرگ كردن مشكلات موجب كاهش احساس توانایی شما می‌شود. به یاد داشته باشید برای حل مشكلات شما توانایی لازم را دارا هستید و همیشه برای حل یك مشكل دست كم یك راه حل وجود دارد.
راه‌های دیگری نیز برای ایجاد اعتماد به نفس و تقویت آن وجود دارد كه به اختیار آن‌ها را بیان می‌كنیم. اهمیت به سلامت جسم و روح، سرزنش عمل به جای سرزنش خود، توجه به جنبه های مثبت هر فرد، پذیرفتن خویشتن، ارزیابی اعمال، تأیید و تشویق شخصیت خویشتن، پرهیز از سرزنش مكرر دیگران، استفاده نكردن از جملات منفی، گوش فرا ندادن به صحبت‌های منفی اطرافیان، عدم وابستگی به اطرافیان، داشتن هدف و برنامه‌ریزی برای رسیدن به آن، انجام ورزش و خوب خوابیدن، سپاسگزاری در مقابل كار خوب اطرافیان، داشتن رفتار محترمانه، مسؤولیت‌پذیری، پرهیز از ارتباط طولانی و مداوم با افراد مأیوس، مطالعه شرح حال و زندگی افراد موفق، برقراری ارتباط با افراد پر تحرك و با نشاط، بیان احساسات واقعی بدون توجه به اطرافیان، تحمیل نكردن عقاید اطرافیان بر خود و بالعكس، جرأت به خرج دادن وعمل كردن و . در ضمن همیشه به یاد داشته باشیم این خود ما هستیم كه در اصل اعتماد به نفس را در وجود خود به وجود می‌آوریم و آن را تقویت می‌كنیم پس همیشه با خود تكرار كنیم كه دارای اعتماد به نفس فوق العاده‌ای هستیم.

 



دلایل خیانت در زن و شوهرهای ایرانی



دلایل خیانت,خیانت به همسر

 

دلایل خیانت در زن و شوهرهای ایرانی

آمارها و گزارش های روانشناسان و دادگاه های خانواده نشان می دهد در دهه گذشته گرایش به خیانت به همسر در جامعه ما بسیار افزایش یافته است.با بحرانی شدن این مسئله به طرح و ریشه یابی و عللی که در این امر دخیل هستند، پرداخته ایم.

 

آمارها و گزارش های روانشناسان و دادگاه های خانواده نشان می دهد در دهه گذشته گرایش به خیانت به همسر در جامعه ما بسیار افزایش یافته است.

 

روانشناسان و متخصصان، از بین رفتن عشق و علاقه، عدم جذابیت همسر، سهل انگاری همسر، هوسرانی، عقده های جنسی، اخلاق و رفتار غیرقابل تحمل همسر، بی خطر شمردن خیانت، زیاده خواهی و تنوع طلبی را از دلایل اصلی خیانت و بی وفایی همسران به یکدیگر می دانند.

 

اکنون با بحرانی شدن این مسئله به طرح و ریشه یابی و عللی که در این امر دخیل هستند، پرداخته ایم. در زمینه دلایل، نقش جامعه، انواع خیانت و عکس العمل همسران نسبت به این ناهنجاری اخلاقی با دکتر محمد کاظم عاطف وحید، روانشناس و عضو هیئت علمی انستیتو روانپزشکی تهران گفتگو کرده ایم.

 

خیانت بین همسران در حال حاضر به چند شکل دیده می شود؟

 

- خیانت در رابطه خانوادگی دارای انواع و اقسام مختلفی است که عبارتند از:

1- خیانت رفتاری: منظور از خیانت رفتاری این است که یکی از همسران به صورت رفتاری و با ارتباط برقرار کردن با شخصی خارج از سیستم خانواده به همسرش خیانت کند که بخش اعظم آن را ارتباط های جنسی تشکیل می دهد و در جامعه ما نیز رایج است.

 

2- خیانت ذهنی: افرادی که در فکر و تخیلاتشان مدام به شخصی دیگر می اندیشند و از آنجا که زاده ذهنشان است، آن فرد شخصی ایده آل به شمار می آید و در این موقع است که برای زندگی مشترک خطر می آفریند چرا که آن شخص دایما شریک زندگی اش را با فرد ایده آل ساخته ذهنش مقایسه می کند و چون در حال قیاس است، در ارتباط با همسرش به مشکل برمی خورد و رابطه سرد می شود.

 

3- خیانت کلامی: در این نوع خیانت، زن یا مرد به صورت تلفنی یا اینترنتی یا اینکه در هر موقعیتی که فراهم شود با یکدیگر صحبت کرده و گرم می گیرند. متاسفانه امروزه به دلیل وجود اینترنت، ارتباط جنسی کلامی و حتی ویدئویی وجود دارد که این هم به نوعی، خیانت محسوب می شود. ناگفته نماند این نوع خیانت نوعی انحراف جنسی به حساب می آید.

 

چه دلایلی منجر می شود زن یا مرد به همسرش خیانت کند؟

 

- دلایل زیادی وجوددارد که آنها را به طور خلاصه ذکر می کنم اما نمی توان برای آنها اولویت و مرتبه ای در نظر گرفت.

1- سردی روابط: وقتی بین زوج ها روابط محبت آمیز، عاطفی و هیجانی کم می شود و دیگر خبری از احساس شور و عشق اولیه نیست، در این زمان ممکن است یکی از زوج ها وارد رابطه خیانت آمیز شود.

 

2- سرد شدن نسبت به ظاهر یکدیگر: در زندگی شویی افرد به تدریج ممکن است نسبت به ظاهر همسرشان دلسرد شوند یا اینکه جذابیت های فرد مقابل برایشان یکنواخت و تکراری شده باشد.

 

3- اعتماد به نفس پایین و خودانگاره منفی نسبت به خود: افراد برای آنکه عزت نفس و خودانگاره شان را حفظ و تقویت کنند، می کوشندت از طریق رفتارهایشان نشان دهند عزت نفس شان بالاست و در این زمینه مشکلی ندارند. این دسته از اشخاص به دنبال رابطه هایی خارج از سیستم خانواده می گردند تا خودشان را اثبات کنند. البته گاهی هم فرهنگ ها باعث ایجاد این تصورات می شوند. مرد می خواهد از طریق مردانگی و زن از طریق جذابیت، خود را نشان دهد.

 

4- داشتن اختلالت و مشکلات روانشناختی: افرادی که دچار یکسری از اختلالات بالینی هستند بیشتر در معرض خیانت به همسرانشان قرار می گیرند. مثلا اشخاصی که کنترل های هیجانی ندارند یا اینکه دچار ضعف شخصیت اند.

 

5- ازدواج های اجباری: زن یا مردی که برخلاف میل شان و به دلیل اصرار خانواده تن به ازدواج می دهند، احتمال آن که به همسرشان خیانت کنند بیشتر از سایرین است.

 

6-انتقام گرفتن: زن و شوهر ممکن است به خاطر رنجشی که از یکدیگر دارند دست به انتقام بزنند و راه خیانت را انتخاب می کنند. مثلا مردی که به همسرش بدبین است و او را تحت فشار قرار می دهد، همسرش برای انتقام گرفتن از او بی وفایی می کند. این مورد در ن شایع است چرا که دائما ن به این فکرند کارهای بدی را که همسرشان در حق شان کرده تلافی کنند.

 

7- برآورده نشدن نیازهای جنسی: افرادی که در روابط جنسی به مشکل برمی خورند به جای آن که از طریق مشاوره و مراجعه به متخصصان مشکلاتشان را حل کنند، سعی می کنند به همسرشان خیانت کنند.

 

8- هیجان خواهی: یکسری از افراد دوست دارند دست به کارهای پنهانی بزنند چرا که برایشان تولید هیجان می کندن و این احساس را به دست می آورند که افرادی زرنگ اند و دیگران نمی توانند این قضیه را بفهمند اما این را باید دانست بالاخره روزی این روابط آشکار می شوید

 

9- علل اقتصادی: وقتی یکی از همسرها در زندگی مشترک، خواسته های مادی اش برطرف نمی شود وارد رابطه ای قرار می گیرد که مرکز توجه اند و نیازهای اقتصادی شان فراهم می شود می شود که بیشتر در مورد ن مصداق دارد.

 

10- کنجکاوی: گاهی افراد به دلیل صحبت سایرین درباره روابط خارج از سیستم خانواده، به دنبال بی وفایی می روند و به اصطلاح می خواهند ببینند چه خبر است.

 

با توجه به عللی که برشمردید در جامعه امروز ما، کدام یک از دلایل در زمینه خیانت همسران پر رنگ تر است؟

 

- نمی توان جواب قطعی به این سوال داد، چرا که ما در زمینه آمار مشکل داریم. در مورد خیلی از پدیده ها، تحقیقات محکم، علمی و دقیق انجام نمی شود، لذا با نداشتن آمار نمی توان پاسخ دقیقی داد اما اگر بر مبنای تجربیات و مشاوره های بالینی بگوییم، دلایلی چون هیجان خواهی، سرد شدن روابط از جمله توجه نکردن ن به ظاهر خود و مشکلات جنسی نقش های پررنگ تری دارند. در مورد مسائل جنسی باید اشاره کرد به دلیل نگاه متفاوت ن و مردان نسبت به این قضیه، ممکن است دچار مشکلات جنسی شوند. از نگاه مردان ارتباط جنسی، نشان دهنده مردانگی است و برای ن، بعد عاطفی و هیجانی دارد، حال هر کدام از آنان با توجه به این نگاهی که دارند اگر در روابط شویی شان آن ابعاد مورد توجه قرار نگیرد در جایی خارج از روابط خانواده، به دنبالش می گردند. باید این نکته را یادآوری کرد در جامعه کنونی که افراد تحت فشارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هستند، امید خود را به آینده از دست می دهند و به رفتارهایی چون اعتیاد یا خیانت گرایش پیدا می کنند

جامعه و فرهنگ حاکم بر آن، تا چه حد در افزایش خیانت زن و شوهر نسبت به به هم دخیل هستند؟

 

- نقش شان، به خصوص در آموزه ها و تربیت های گذشته، بسیار زیاد است. به عنوان مثال این فرهنگ در جامعه ما جا افتاده که خیانت مردان قابل قبول تر از خیانت ن است. اگر مردی خیانت کند، گفته می شود شیطنت کرده است اما در مورد زن می گویند مشکل اخلاقی دارد. در جامعه ای که به طور ضمنی تعدد زوجات را تایید می کند آن هم بدون مسئولیت و تعهد، مسلم است به رواج خیانت کمک می شود. فشارهای اجتماعی در جامعه نیز سبب استرس می شود و این استرس بر روی زندگی تاثیر می گذارد و منجر به اختلالات شویی و تعت می شود. برخی از افراد برای رها شدن از این استرس ها می خواهند آرامش را در رابطه دیگر جستجو کنند. وقتی جامعه آستانهتحملش را نسبت به این دسته از رفتارهای غیرمعقول بالا می بردو هیچ راهکاری برای جلوگیری از آن ارائه نمی دهد، زشتی این مسئله از بین می رود و ما خیانت را چه در دوران پیش از ازدواج یا بعد از ازدواج می بینیم.

 

خیانت به همسر تا چند سال گذشته بیشتر از طرف مردان بود اما امروزه شاهد هستیم ن نیز به این ناهنجاری اخلاقی روی آورده اند، از نظر شما دلیل این موضوع چیست؟

 

- زمانی که مردان در گذشته خیانت می کردند، نشان برای مقابله با نیتی شوهر، خود را وقف امور خانوادهمی کردندو از این طریق تحملشان را بالا می آوردند و پیش خود می گفتند واقعیت زندگی همین است، مردان همه اینگونه اند اما امروزه با توجه به اطلاعاتی که از رسانه های مختلف کسب کرده اند و اینکه در جامعه حضوری پررنگ دارند، درصدد تغییر تابوهای گذشته برآمده اند. برنامه های تلویزیونی ماهواره نیز به این وضعیت دامن زده است. این برنامه ها که معمولا با توجه به فرهنگ های کشور دیگر است، برای بالا بردن جذابیت و هیجان، به پخش فیلم و سریال هایی می پردازند که تمرکز اصلی بر روی خیانت است، همه به هم خیانت می کنند و هیچ اتفاقی نمی افتد و تبعاتی نیز ندارد و نشان دادن اینگونه از برنامه ها سبب می شود خیانت، زشتی خود را در خانواده از دست بدهد.

 

آینده خیانت در جامعه را چگونه می بینید؟

 

- با توجه به شرایط خاص جامعه مان، آینده درخشانی را در زمینه ازدواج نخواهیم داشت چرا که تمداران و تگذاران و متخصصان به این مسئله از دیدگاه علمی نگاه نمی کنند و آسیب شناسی دقیقی انجام نمی دهند که برمبنای آن راهکار ارائه دهند. فقط روش های ضربتی مقطعی است که نمی تواند عملکرد موفقی داشته باشد. چیزی که روی زمین است به زیر زمین خواهد رفت و از بین نمی رود و پنهانی تر خواهد شد.

 

زمانی که همسر با خیانت زن یا شوهرش روبرو شد، از منظر شما مناسبترین عکس العملی که باید نشان داد، چیست؟

 

- در ابتدا آرامش خود را حفظ کنند و سریع واکنش نشان ندهند. باید این اجازه را به خود بدهند چند روزی از این مسئله بگذرد و در فرصتی مناسب با همسرشان این موضوع را مطرح کنند، دلایل این اتفاقات را بررسی کنند، علت این رفتار را بیابندت و نگاهی به رفتار و عملکردهای خودشان در زندگی مشترک داشته باشند. از تصمیم گیری های عجولان بپرهیزند. بیشتر افراد وقتی با این وضع روبرو می شوند فورا از طلاق حرف می زنند. بهترین کار این است بعد از ماجرا، سراغ مشاور بروند و مسائل را حل کنند و یک بازنگری در رابطه شان داشته باشند. با همه این موارد اگر دیدید شرایط زندگی فعلی تان سخت است، در نظر بگیرید اگر جدا شوید آیا شرایط بهتر می شود یا بدتر.

 

آیا ازدواج هایی را که بر اثر خیانت زن یا مرد تخریب شده است، می توان دوباره ترمیم کرد؟

 

- بله. البته به دلایل خیانت کردن بستگی دارد. مثلا اگر دلیل خیانت سرد شدن روابط نسبت به هم باشند می توانند با کمک مشاور، رابطه را بهتر کنند. به هر حال خشم و عصبانیتی که در افراد قربانی خیانت ایجاد می شود با تامل حل و فصل خواهد شد.

 

بهترین کمکی که به فرد آسیب دیده از بی وفایی همسر می توان کرد چیست؟

 

- باید به آنها گفت بلافاصله خودشان را محاکمه نکنند، مقصر نشمارند و قبول کنند این رفتاری است که رخ داده و حقشان است که دچار خشم و عصبانیت شوند. باید حتما آنها را به روانشناس ارجاع داد، چرا که مشاور به فرد آسیب دیده کمک می کند به این مسئله از نگاه واقع بینانه تر بنگرد. گاهی ممکن است این دسته از افراد دچار اختلالات افسردگی و اضطرابی شوند که نیاز به دارودرمانی دارند. باید به این اشخاص امیدواری داده شود احتمال ترمیم وجود دارد، هر چند که زمانبر است.

 

همسران چگوه هباید زندگی شان را از خطر خیانت و بی وفایی همسران حفظ کنند؟

 

- اول اینکه زن و مرد باید در انتخاب همسر دقت کنند و فقط بر اساس یک بعد مانند زیبایی یا پول ازدواج نکنند چرا که در طول زمان این ابعاد در نظر زن و شوهر عادی می شود. پس باید حتما یکسری اصول در انتخاب شریک زندگی شان در نظر بگیرند. دوم اینکه زمانی که زن و شوهر ازدواج کردند نباید فکر کنند حالا همه چیز درست است. زندگی مشترک نیاز به توجه و تقویت دارد. ازدواج مانند گیاهی است که باید به آن رسید تا رشد پیدا کند. وقتی دختر و پسر با یکدیگر ازدواج کردند مثل آن است نهالی را کاشته باشند و اگر آبیاری نشود، خشک می شود. توصیه ام این است که افراد پس از ازدواج خاطرات خوب خود را با یکدیگر مرور کنند و اینکه ازدواجشان براساس عشق و علاقه بوده است همیشه زنده نگهدارند


باید ‌دنبال چه ویژگی‌هایی در همسر آینده‌ام باشم؟ می‌دانم عشق به تنهایی کافی نیست، اما نمی‌دانم ویژگی‌های همسر مناسب چیست.

 

 9 سوالی که باید از همسر آینده‌تان بپرسید 

بارها اتفاق می‌افتد که دختر یا پسر جوانی از من می‌پرسد: باید ‌دنبال چه ویژگی‌هایی در همسر آینده‌ام باشم؟ می‌دانم عشق به تنهایی کافی نیست، اما نمی‌دانم ویژگی‌های همسر مناسب چیست.» بسیاری از مردم، جذب افرادی می‌شوند که یک یا چند ویژگی شاخص شخصیتی دارند، مثل شوخ‌طبعی، مهربانی، سخاوتمندی و. . اگرچه هر یک از این ویژگی‌ها ‌می‌توانند جذاب باشند، اما به ‌خودی‌‌خود عواملی تعیین‌کننده در رضایت و خوشبختی زندگی مشترک نیستند. باید بررسی کنید که شخص مقابل چگونه با خودش، خانواده‌ و دوستان نزدیکش و با دیگران رفتار می‌کند و به‌طور کلی، چه طرز فکری درباره مردم دارد. به این موضوع توجه کنید که او خطاها و ضعف‌های دیگران را چگونه ارزیابی می‌کند.

 

آیا با تحقیر و سرزنش با اطرافیان یا غریبه‌ها حرف می‌زند؟ فقط تنها مسائل ارتباطی نیستند که باید طی معاشرت قبل از ازدواج مورد بررسی قرار دهید، بلکه موارد متعددی وجود دارد که باید در طرف مقابل بشناسید تا آگاهانه و فکرشده تصمیم به ازدواج با او بگیرید یا نگیرید. شناخت ویژگی‌های طرف مقابل و پی‌بردن به اینکه آیا او شخصیتی بالغ دارد یا نه، به شما کمک می‌کند با احتمال بالایی تعیین کنید که آیا رابطه‌تان با او موفقیت‌آمیز خواهد بود یا نه و آیا این فرد آمادگی شروع یک رابطه سالم و صمیمی را دارد؟ باید طرح سوالات درست را یاد بگیرید. مثلا به جای سوال: آیا همسرم مرا دوست دارد؟»، از خود بپرسید: او چقدر اهل ابراز احساسات و عشق ‌ورزیدن است؟»

  

3 سوال برای محک تغییر پذیری

از ویژگی‌های مهم شخصیت بالغ که آمادگی ازدواج و برعهده گرفتن مسوولیت زندگی متاهلی را دارد، میل به رشد و ارتقای شخصی است. این موضوع یعنی علاقه به یادگیری و ارتقا در ابعاد فردی، ارتباطی، انعطاف‌پذیری و قبول اینکه می‌دانم کامل نیستم و در ازدواج ممکن است با ضعف‌هایم رو‌برو شوم، اما می‌خواهم در مسیر ازدواج رشد کنم و بهتر شوم. زمانی که شما و همسرتان متعهد به یادگیری مداوم باشید، اگر هم رابطه‌تان دچار مشکل شود، می‌دانید که می‌توانید از آن عبور کنید و یا با توجه به نیاز، تغییری در رفتار یا شیوه زندگی‌تان ایجاد کنید تا مشکل حل شود. این کار باعث می‌شود چالش‌های زندگی، شما را بزرگ‌تر و قدرتمند‌تر از آنچه که بودید، کنند، نه اینکه با هر مشکل، صورت‌مساله به‌طور کامل پاک شود. بنابراین، این ویژگی، یعنی میل به یادگیری و تغییر» را باید ابتدای رابطه ارزیابی کنید.

 

سوالاتی که می‌توانید بپرسید تا این ویژگی را در همسر آینده‌تان ارزیابی کنید عبارتند از:

 

1 - فکر می‌کنید از کودکی تاکنون چه نقطه‌ ضعف‌هایی داشته‌اید؟ چه کارهایی برای رفع آنها انجام داده‌اید و چقدر در تغییرشان موفق بوده‌اید؟ به نظرتان در بزرگسالی هم می‌شود تغییر کرد؟

 

2 - اگر رابطه‌‌تان دچار بحران شود، معمولا چکار می‌کنید؟ (با این سوال متوجه می‌شوید که آیا نسبت به یادگیری پذیرنده است یا نه). آیا حلش می‌کنید یا رابطه را تمام می‌کنید؟ چه راهکارهایی برای حل مشکلاتتان دارید؟

 

3 - ظرف ۵ سال آینده مایلید چه تغییراتی در زندگی‌تان ایجاد کنید؟ دوست دارید چه ویژگی‌هایی را در خودتان تغییر دهید و چه خصوصیاتی را پررنگ‌تر کنید؟

 

در نظر بگیرید، این سوالات را به گونه‌ای نپرسید که فرد احساس کند مورد بازجویی قرار گرفته است. در این صورت ممکن است جواب‌هایش را تحت‌تاثیر شرایط تغییر دهد. به علاوه، اینها سوالاتی هستند که خود شما نیز باید به آنها پاسخ دهید تا ببینید خودتان چقدر برای ساختن ازدواجی موفق آماده هستید.

  

3 سوال برای محک صداقت

صداقت و قابل‌ اعتماد بودن یکی دیگر از ویژگی‌های افراد، در یک رابطه سالم است. این ویژگی پایه‌های ارتباط شما را محکم می‌کند. پنهان‌ کاری و دروغ به‌ تدریج احساس عشق و امنیت را در رابطه از بین می‌برد.

 

سوالاتی که می‌توانید در رابطه با صداقت از فردی که قرار است با او ازدواج کنید، بپرسید عبارتند از:

 

1 -  آیا در روابطتان با دیگران و در موقعیت‌هایی که راستگو بودن به نفعتان نیست، به راحتی دروغ می‌گویید؟

 

2 - فکر می‌کنید چه دروغ‌هایی آسیبی به رابطه (زن و شوهر) وارد نمی‌کند

 

3 - اگر از دوستان و خانواده‌تان بپرسند که شما چقدر آدم صادقی هستید، فکر می‌کنید چه نمره‌ای به شما بدهند؟

 

این سوالات را در یک نوبت و مستقیم مطرح نکنید تا او موضع دفاعی به خود بگیرد و عامدانه جواب‌هایی بدهد تا شما را متقاعد کند. همچنین، در نظر داشته باشید افرادی که در پاسخ دادن به این سوالات طفره می‌روند یا پاسخی کلی می‌دهند تا بحث تمام شود، به احتمال بیشتری موضوعاتی برای پنهان کردن دارند و در شروع رابطه‌ای پر تعهد و صمیمی مثل ازدواج ضرورت دارد که افراد بدون پنهان‌کاری و شفاف خودشان را ابراز کنند تا صداقت مبنای رابطه‌شان باشد و از مشکلات جدی بعدی پیشگیری کنند.

 

سوالهای قبل از ازدواجشکلات خود را از ما تونه ساعت ها مثل حالت اول بمونه

ازدواج تعهدی است که می‌تواند با آگاهی طرفین به درستی شکل بگیرد و نگهداری شود‎

 

3 سوال برای محک سلامت عاطفی

ازدواج موفق فقط به معنای زیر یک سقف زندگی کردن نیست، بلکه به معنای سهیم شدن در تجارب و احساسات یکدیگر است؛ یعنی چقدر با یکدیگر وقت صرف کنیم، با هم صحبت کنیم، شنونده باشیم، اظهارنظر کنیم و احساساتمان را با هم در میان بگذاریم. میزان نیاز به احساس عشق و محبت در افراد مختلف، متفاوت است. مثلا ممکن است شدت نیاز عشق در زن زیاد باشد و در مرد کمتر و این موضوع باید پیش از ازدواج بررسی شود. در صورتی که تفاوت خیلی زیاد باشد، یعنی این 2نفر بعد‌ها می‌توانند یکدیگر را آزار دهند، مثلا زن احساس کند نیاز به عشق او در رابطه نمی‌شود و مرد احساس کند بیش از حد مورد توجه و نوازش است و این موضوع برای او جذاب نیست و ددگی ایجاد می‌کند.

 

این مورد را پیش از ازدواج می‌توان طی چند پرسش و پاسخ ارزیابی کرد، البته در صورتی که 2 طرف صادقانه و با هدف ازدواجی موفق، پاسخ سوالات را بدهند. چنانچه فرد مقابل شما نتواند احساساتش را ابراز کند و آنها را با شما در میان بگذارد و شما فرد به شدت عاطفی با نیاز بالا به توجه و عشق از طرف او باشید، به احتمال زیاد کنار هم زندگی موفقی نخواهید داشت. شاید او با فردی مانند خودش که نیاز کمی به توجه و عشق دارد خیلی راضی و خشنود باشد، ولی با فردی که نیازهای عاطفی زیادی دارد، احساس خوشبختی نکند.

  

در این رابطه، سوالات زیر را می‌توانید مطرح کنید:

 

1 -  آیا به راحتی احساسات خود را با خانواده یا دوستانتان ابراز می‌کنید؟ به چه کسانی می‌گویید دوستت دارم؟

 

2- صحبت درباره چه احساسی برایتان خیلی مشکل است؟ و درباره کدام احساساتتان راحت حرف می‌زنید؟

 

3 - درباره کسانی که درباره احساساتشان راحت حرف می‌زنند یا اصلا حرف نمی‌زنند، چه فکری می‌کنید؟

 

پاسخ به این سوالات به شما اطلاعات خوبی درباره میزان نیاز احساسی و فاعل یا منفعل بودن طرف مقابل در این مورد می‌دهد.

 

سوال کردن از فردی که ممکن است همسر آینده‌تان باشد، یکی از موثرترین راه‌های شناخت او است. البته شیوه طرح سوال هم هنری است که می‌تواند در پاسخی که می‌گیرید، تعیین‌کننده باشد. این سوالات چند نمونه از سوالات ضروری برای کسب شناخت قبل از ازدواج بودند که مطرح کردیم، اما سوالات مهم دیگری هم وجود دارد که لازم است از خودتان و طرف مقابل بپرسید و با ارزیابی پاسخ‌ها، تصمیمی عاقلانه در این مورد بگیرید. در نظر داشته باشید موفقیت ازدواج، یکطرفه نیست و علاوه بر طرف مقابل، شما هم لازم است به بلوغ عقلانی و هیجانی رسیده باشید، اصول و روش‌های ساختن زندگی مشترک و خانواده سالم را بشناسید و در نهایت فردی یادگیرنده و پذیرنده تغییر و رشد باشید.

 

ازدواج تعهدی است که می‌تواند با آگاهی و هوشیاری طرفین به درستی شکل بگیرد و نگهداری شود. اگر ابتدا انتخاب درستی داشته باشید، اصول ارتباطات سالم در خانواده را هم بشناسید و طبق آنها عمل کنید، می‌توانید ازدواج را نه به‌عنوان رنجی مقدس»، بلکه به‌عنوان پیمانی مقدس» تجربه کنید.

  


استرس مزمن میزان ترشح هورمون کورتیزول را بالا می‌برد، بر بسیاری از عملکردهای مغز تأثیر می‌گذارد و فرد را در معرض خطر بسیاری از اختلالات خلقی و دیگر مسائل روانی قرار می‌دهد. با اینکه استرس بخشی اجتناب‌ناپذیر از زندگی مدرن است، اما این‌طور نیست که همه استرس‌ها برای ما بد باشند. در ادامه مقاله درباره تاثیرات استرس و انواع آن بیشتر صحبت خواهیم کرد.

دو نوع استرس اصلی وجود دارد: استرس حاد و استرس مزمن». استرس حاد واکنش به یک تهدید آنی و معروف به واکنش جنگ یا گریز” است. همین که تهدید برطرف شد، سطح هورمون‌های استرس بدون هیچ اثر طولانی مدتی به حالت عادی باز می‌گردند.

حتی برخی درجات استرس را در زمره احساسات خوشایند هم قرار داده‌اند چراکه مغز ما را برای حداکثر کارایی آماده می‌کنند. اما استرس مزمن از همان نوعی که ما هر روز با آن مواجه هستیم، کشنده است. ۹۰٪ مراجعان پزشکان به خاطر مشکلات سلامتی مرتبط با استرس است. استرس مزمن ما را در برابر هر چیزی، از سرطان گرفته تا یکسرماخوردگی معمولی آسیب پذیرتر می‌کند. بالارفتن مداوم هورمون‌های استرس نه تنها بدن را بیمار می‌کند بلکه روی مغز هم تأثیرات منفی می‌گذارد. هنگامی که استرس مزمن شود، عملکرد مغز ما را تغییر می‌دهد و حتی باعث می‌شود تغییر ساختار تا سطح DNA ما هم جلو بیاید.

قبل از اینکه به انواع تأثیرات استرس مزمن روی مغز بپردازیم، لازم است کمی در مورد هورمون‌های استرس صحبت کنیم.

خطرات کورتیزول

اپی‌نفرین (که به آدرنالین هم شناخته می‌شود) و نوراپی‌نفرین هورمون‌های استرس هستند که بر مبنای نیاز، در هیجانات شدید تولید می‌شوند. آنها به ما کمک می‌کنند تا در شرایط اورژانسی به سرعت فکر کنیم و عکس‌العمل نشان دهیم. این هورمون‌ها در مواقع لازم می‌توانند زندگی ما را نجات دهند. آنها به محض تولید، بدون معطلی در بدن منتشر می‌شوند. از طرف دیگر، کورتیزول در تمام مدت روز در سیستم بدن ما درجریان است و همین موضوع آن را بسیار خطرناک می‌کند.

این هورمون استرس، دشمن همگانی” خطاب شده است. میزان بیش از حد کورتیزول منجر می‌شود که بدن ما به میزبانی فداکار برای مشکلات سلامتی از جمله افزایش وزن، پوکی استخوان، مشکلات گوارشی، عدم تعادل هورمون‌ها، سرطان، بیماری‌های قلبی و دیابت تبدیل شود. استرس مزمن ضایعاتی روی غدد فوق کلیوی ایجاد می‌کند و باعث می‌شود شما احساس خستگی و ازپا افتادن کنید. افزایش وزن، نوسانات خلقی، عدم تمرکز، و اختلال حافظه، علائم عمومی استرسِ ناشی از افزایش سطح کورتیزول هستند.

تاثیرات استرس مزمن روی مغز شما

همچنان که استرس و کورتیزول به بدن فرد لطمه می‌زنند، به همان شدت هم به مغز آسیب می‌رسانند. برخی از این علائم استرس مانند مشکلات حافظه، اضطراب، و نگرانی محسوس هستند. اما برخی از آنها در پشت صحنه‌اند. با اینکه ما متوجه وقوع آنها نمی‌شویم اما بالاخره اثرات جانبی آنها را خواهیم دید. در اینجا ۱۲ شیوه تأثیر استرس روی سلامت مغز و ذهن را به همراه گام‌های ساده‌ای جهت خنثی کردن آسیب‌های آنها آورده ایم.

استرس به تولید رادیکال‌های آزاد -که قاتل سلول‌های مغز هستند- می‌انجامد

کورتیزول، در انتقال‌دهندههای عصبی، گلوماتیک مازاد تولید می‌کند. گلوماتیک، رادیکال‌های آزاد -مولکول‌هایی که با اکسیژن جفت نشده‌اند- تولید می‌کند که به همان شیوه‌ای که اکسیژن به ف حمله می‌کند و موجب زنگ‌زدگی می‌شود، آنها هم به سلول‌های مغزی هجوم می‌برند. درعمل رادیکال‌های آزاد دیواره‌های سلول‌های مغزی را سوراخ سوراخ می‌کنند و باعث می‌شوند آنها پاره پاره شوند و بمیرند.

استرس در سایر عادات سبک زندگی که منجر به تولید رادیکال‌های آزاد بیشتری می‌شود هم به طور غیرمستقیم نقش دارد. اگر استرس باعث بی‌خوابی، هله‌هوله خوردن، افراط در نوشیدن الکل، سیگار کشیدن برای تمدد اعصاب شود، همگی نمونه‌هایی از همان مشارکت در فراخوانی رادیکال‌های آزاد هستند.

استرس مزمن شما را فراموشکار و حساس می‌کند

شاید یکی از اولین تاثیرات استرس که فرد متوجه آن خواهد شد، مشکلات حافظه باشد. جاگذاشتن کلیدها و فراموش کردن قرارها آدم را به تکاپو می‌اندازد و استرس او را دوچندان می‌کند.

اگر زمانی متوجه شدید که تمام استرس‌های زندگی شما را حساستر کرده‌اند، بدانید برای این مسأله دلیل فیزیولوژیکی وجود دارد. مطالعات نشان می‌دهد زمانی که فرد دچاراسترس است سیگنال‌های الکتریکی مرتبط با حافظه و خاطرات واقعی، تضعیف و نواحی مرتبط با احساسات تقویت می‌شوند.

استرس یک دور باطل از ترس و اضطراب ایجاد می‌کند

استرس بخشی از مغز به نام آمیگدال را که همان مرکز ترس مغز است، به کار می‌اندازد. استرس، اندازه، میزان فعالیت و تعداد اتصالات عصبی این بخش مغز شما را افزایش می‌دهد و این شما را ترسوتر می‌کند و حتی دور باطلی از ترس و استرس بیشتر را هم سبب می‌شود.

استرس تولید سلول‌های مغزی جدید را متوقف می‌کند

تاثیرات استرس بر مغز را نمی‌توان انکار کرد. هر فرد روزانه تعدادی سلول مغزی را از دست می‌دهد اما بدن هر روز هم فرصت ایجاد سلول‌های تازه را دارد. فاکتور نورون زایی مشتق شده از مغز (BDNF) پروتئینی است که عامل اساسی در سالم نگه‌داشتن سلول‌های مغزی و تحریک تشکیل سلول‌های جدید می‌باشد. این پروتئین را می‌توان به عنوان بارور کننده مغز در نظر گرفت. BDNF می‌تواند اثرات منفی استرس را جبران کند، اما کورتیزل، تولید BDNF را متوقف می‌کند و در نتیجه سلول‌های مغزی کمتری تشکیل می‌شوند. بنابراین، سطوح پایین BDNF با وضعیت‌های روانی از جمله افسردگی، OCD، اسکیزوفرنی، زوال عقل، و آایمر در ارتباط است.

استرس باعث ته کشیدن مواد شیمیایی حیاتی مغز و در نتیجه افسردگی می‌شود

سلول‌های مغز از طریق انتقال‌دهنده‌های عصبی با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند. استرس مزمن سطح انتقال‌دهنده‌های عصبی حیاتی، مخصوصاً سروتونین و دوپامین را پایین می‌آورد. کاهش سطح هر یک از این دو انتقال دهنده عصبی می‌تواند ما را افسرده یا مستعد اعتیاد کند.

سروتونین مولکول شادی” نامیده می‌شود که نقش بزرگی در خلق و خو، یادگیری، کنترل اشتها و خواب دارد. نی که سروتونینشان پایین است در معرض افسردگی، اضطراب و پرخوری هستند. از سوی دیگر، کمبود آن مردان را بیشتر مستعد ابتلا به اعتیاد به الکل، ADHD، و اختلالات کنترل برانگیختگی می‌کند.

دوپامین مولکول انگیزه” است و مسئول سیستم لذت و پاداش ما است. کاهش زیاد سطح دوپامین می‌تواند منجر به عدم تمرکز، بی‌انگیزگی، بی‌حالی و افسردگی در شما گردد. افرادی که سطح این ماده شیمیایی در مغرشان پایین است اغلب کافئین، شکر، الکل، و داروهای غیرمجاز مصرف می‌کنند تا سطح دوپامین‌شان را بالا ببرند.

افسردگی مبتنی بر سروتونین با اضطراب و زودرنجی همراه است درحالی که افسردگی مبتنی بر دوپامین خود را به صورت بی‌حالی و عدم لذت از زندگی بروز می‌دهد.

استرس شما را بیشتر در معرض خطر ابتلا به همه رقم بیماری روانی قرار می‌دهد

هنوز ریشه اغلب بیماری‌های روانی ناشناخته است. اگر پاسخ‌هایی هم تاکنون یافت شده باشند، به احتمال زیاد ترکیب پیچیده‌ای از عوامل مختلف خواهند بود. در تحقیقات اخیر، تفاوت‌های فیزیکی در مغز افراد مبتلا به اختلال استرس کشف شده است. در این افراد نسبت ماده سفید مغز به ماده خاکستری بیشتر است. استرس شما را مستعد توسعه انواع بیماری‌های روانی از جمله اضطراب، حمله عصبی، افسردگی، اختلال استرسی پس از ضایعه روانی (PTSD)، اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی، اعتیاد به مواد مخدر و اعتیاد به الکل می‌کند.

استرس شما را خنگ می کند

استرس می‌تواند باعث شود مغز شما در بدترین زمان‌های ممکن مثل امتحانات، مصاحبه‌های کاری، و سخنرانی‌های عمومی قفل کند. در عمل، این یک مکانیزم بقا است. اگر شما با یک موقعیت مرگ و زندگی مواجه باشید تعالیم و غریزه، تفکر منطقی و استدلال را در هم می‌شکند. این امر ممکن است شما را از خورده شدن توسط یک ببر نجات دهد، اما در زندگی مدرن به ندرت مفید است. استرس به حافظه شما آسیب می‌زند و باعث می‌شود نتوانید خوب تصمیم گیری کنید. همچنین بر هر یک از عملکردهای ادراکی نیز اثر منفی می‌گذارد.

تاثیرات استرس مزمن بر­ مغز انسان
تاثیرات استرس مزمن بر­ مغز انسان

استرس مزمن مغز شما را کوچک می‌کند

استرس به جمع شدن مغز شما می‌انجامد. کورتیزول می‌تواند موجب مرگ، کوچک شدن، و یا توقف تولید نورون‌های جدید در بخش هیپوکمپوس (بخشی از مغز که خاطرات را نگه می‌دارد) شود. هیپوکمپوس برای یادگیری، حافظه، تعادل احساسی و همچنین قطع واکنش‌های استرس بعد از اتمام اتفاق استرس زا، حیاتی است. استرس همچنین قشر جلوی مغز را هم جمع می‌کند. این امر بر سیستم تصمیم گیری، حافظه کاری، و کنترل رفتار تکانشی اثر منفی می‌گذارد.

استرس به سموم اجازه می‌دهد وارد مغز شما شوند

مغز شما نسبت به سموم، از هر نوعی، به شدت حساس است. سد یا صافی خونی مغز» گروهی از سلول‌های بسیار تخصصی است که به عنوان دروازبان مغز شما عمل میکند. این صافی نیمه تراوا درحالی که به مواد مغزی اجازه ورود میدهد، مغز شما را از مواد مضر نیز محافظت می‌کند.

اما یکی دیگر از تاثیرات استرس نفوذپذیر کردن سد خونی مغز است. همین امر به مواد نامطلوبی مثل فات سنگین، مواد شیمیایی و سایر سموم اجازه ورود به مغز می‌دهد. یک سد خونی سوراخ شده، سرطان مغز، عفونت‌های مغزی، اسکلروزهای (سفت شدگی بافت‌ها) متعدد را به همراه دارد.

استرس مزمن خطر ابتلا به زوال عقل و آایمر را افزایش می‌دهد

یکی از نگران‌کننده‌ترین اثرات استرس روی مغز، افزایش خطر ابتلا به زوال عقل و آایمر است. تشخیص ابتلا به آایمر، در بین بزرگسالان، بزرگترین ترس در حیطه سلامتی است، حتی بیشتر از سرطان! آایمر در حال حاضر ششمین عامل مرگ و میر است. از هر سه سالمند یکی بر اثر آایمر یا انواع دیگر زوال عقل خواهد مرد و این گران‌ترین بیماری قرن است. هیچ معجزه‌ای هم برای جلوگیری از آایمر وجود ندارد.

توصیه‌های عمومی شامل مواردی از جمله یک رژیم غذایی سالم کم قند و سرشار از چربی سالم برای مغز، ورزش فیزیکی، سیگار نکشیدن، فعال نگه داشتن ذهن، اجتناب از قرار گرفتن در معرض فات سمی و به حداقل رساندن استرس است. امروزه مشخص شده است که استرس، به ویژه استرسی که در میانسالی رخ می‌دهد، خطر آایمر را افزایش می‌دهد. اضطراب، حسادت و دمدمی بودن در سنین میانسالی نیز خطر ابتلا به آایمر را دو برابر می‌کند. علاوه بر این، استرس مزمن و افزایش سطح کورتیزول در افراد مسن منجر به زوال عقل و تسریع پیشرفت آن می‌شود.

استرس باعث می‌شود که سلول‌های مغزی دست به خودکشی بزنند

استرس موجب پیری زودرس در سطح سلولی می‌شود که آن هم به نوبه خود باعث می‌شود هم سلول‌های مغزی و هم سلول‌های بدن شما دست به خودکشی زودتر از موعد بزنند. برای درک اینکه چگونه این اتفاق می‌افتد لازم است نگاهی به بخشی از کروموزوم‌های خود به نام تلومرها بیاندازیم.

ممکن است از زیست شناسی دبیرستان به یاد بیاورید که زمانی که یک سلول تقسیم می‌شود، مواد ژنتیکی را از طریق کروموزوم‌ها به سلول بعدی انتقال می‌دهد. تلومرها کلاهک انتهایی محافظ برروی کوروموزوم‌ها هستند.

هربار که یک سلول تقسیم می‌شود تلومرها کمی کوتاهتر می‌شوند. هنگامی که تا حد بحرانی کوتاه شدند، به سلول اعلان توقف تولید می‌دهند. یعنی به عنوان یک کلید خودکشی عمل می‌کنند و پس از آن سلول می‌میرد.

تلومرهای کوتاه شده منجر به تحلیل سلولهای مغزی و تلومرهای با طول درازتر منجر به تولید سلول‌های مغزی جدید می‌شوند. طول تلومر می‌تواند مهم ترین شاخص سن بیولوژیکی و خطر ابتلا به بیماری‌ها باشد. برخی از محققان معتقدند که طول تلومر بهتر از ابزارهای تشخیصی متداول، خطر ابتلا به بیماری‌های مرتبط با افزایش سن مانند آایمر، بیماری‌های قلبی، دیابت، و سرطان را پیش بینی می‌کند.

استرس مزمن به التهاب مغز و افسردگی کمک می‌کند

واقعیت ناشناخته‌تر این است که مغز سیستم ایمنی خود را دارد. سلول‌های ایمنی خاصی به نام میکروگلیا مغز و نخاع را از عفونت‌ها و سموم محافظت می‌کنند. متاسفانه، سلول میکروگلیا هیچ کلید روشن یا خاموشی ندارد، بنابراین یک بار که فعال می‌شود، تا زمانی که می‌میرد، التهاب ایجاد می‌کند. استرس مزمن یکی از عواملی است که خطر فعال‌سازی میکروگلیاهای مغز و متعاقباً تولید التهاب مغزی را افزایش می‌دهد. با اینکه به طور کلی این باور وجود دارد که افسردگی به واسطه کمبود سروتونین ایجاد می‌شود، اما شواهد فزاینده‌ای نیز کشف شده که التهاب مغز را علت ریشه‌ای افسردگی نشان می‌دهد.

این نظریه مدل افسردگی سیتوکین” نامیده شده است. میکروگلیاهای فعال شده، سیتوکین‌ها -پروتئین‌هایی که واکنش التهابی در مغز را به جریان می‌اندازند- را تولید می‌کنند. تولید سیتوکین با افسردگی از جمله اختلال افسردگی اساسی (ماژور) و خطر خودکشی در ارتباط است. این امر، با اضطراب، از دست دادن حافظه و ناتوانی در تمرکز، و همچنین برخی از اختلالات جدی از جمله اسکیزوفرنی، پارکینسون، و آایمر نیز همراه است.

در رأس همه اینکه استرس مزمن، شادی و آرامش ذهنی شما را از بین می‌برد و شما را از نظر روحی و احساسی فرسوده کرده و زندگی شما را از شور و اشتیاق می‌اندازد.

برخی از عوارض جانبی استرس که سرحالی شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد عبارتند از:

  • نگرانی و ترس بیش از حد
  • خشم و سرخوردگی
  • بی‌صبری نسبت به خود و دیگران
  • نوسانات خلقی، گریه‌های شدید، و یا افکار خودکشی
  • بی‌خوابی، کابوس، رویاهای پریشان‌کننده
  • مشکل در تمرکز و یادگیری اطلاعات جدید
  • افکار رقابتی، عصبی بودن
  • فراموشی، گیجی
  • مشکل در تصمیم گیری
  • احساس درهم شکستن
  • تحریک پذیری و واکنش افراطی به رنج‌های ناچیز
  • حالت تدافعی یا سوء ظن بیش از حد
  • افزایش مصرف سیگار، الکل، مواد مخدر، قمار و یا خریدهای آنی و هوسی

تجربه این گونه علائم، نه برای شما و نه برای اطرافیانتان اصلاً چیز جالبی نیست.

۵ گام ساده برای کمک به یک مغز مبتلا به استرس مزمن

ما نمی‌خواهیم شما را با تمام این اخبار بد بدون هیچ راه حلی رها کنیم. به حداقل رساندن استرس و حفاظت از مغز در برابر اثرات آن، از آنچه ممکن است فکر کنید، ساده‌تر است. پنج راهنمایی ساده برای متوقف کردن روند استرس و غلبه بر اثرات مضر آن بر مغز شما در اینجا می‌آوریم:

  • آسیب ناشی از رادیکال‌های آزاد را با یک رژیم غذایی سرشاراز مواد غذایی غنی از آنتی اکسیدان مانند میوه، سبزیجات، شکلات تیره، و چای سبز متوقف کنید.
  • میزان افزایش BDNF را از طریق ورزش روزانه بالا ببرید. ومی به ورزش شدید نیست. پیاده روی هم بسیار عالی است. ورزش‌هایی در راستای تقویت ذهن و جسم مانند یوگا، تای‌چی، و گونگ‌چی هم گزینه‌های خوبی هستند.
  • یک تمرین مدیتیشن روزانه را شروع کنید. مدیتیشن نه تنها استرس را کاهش میدهد بلکه یک روش اثبات شده برای جوان نگه داشتن مغز از طریق طویل نگه داشتن تلومرها است. مراقبه بهترین ابزاری است که به شما یاد می‌دهد چطور بر افکار خود مسلط بوده و آنها را تحت کنترل خود درآورید. استرسی که از اتفاقات زندگی شما می‌آید به اندازه استرسی که از افکار شما – واکنش‌های منفی خودکار و تحریف‌های شناختی – پیرامون آن رخدادها ناشی می‌شود، نیست.
  • تکنیک‌های متعدد تمدد اعصاب ذهن و آرام‌سازی بدن را امتحان کنید.
  • به مصرف داروهای گیاهی روی آورید. آداپتوژن‌ها (adaptogen) همچنان که سلامت عمومی شما را پوشش می‌دهند، انعطاف پذیری شما در برابر استرس را نیز افزایش می‌دهند. آنها تعادل بین احساس پرانرژی بودن و احساس آرامش را ارتقاء می‌دهند. نمونه‌هایی از آداپتوژن‌ها عبارتند از جینسینگ، ریحان مقدس، و ریشه نازباتلاقی.

استرس مزمن ممکن است بخشی اجتناب ناپذیر از زندگی به نظر برسد، اما این گام‌های پویش گرایانه قطعاً اثر آن را در فرسایش مغز شما کاهش می‌دهد.




شما فکر میکنید تمام خیانتکاران با هدف خیانت به همسرشان وارد رابطه ای دیگر شده اند؟
نه ابدا.

خیانت معمولا از جایی شروع میشه که تصورش را هم نمیکنید از یک درد دل ساده با همکارتان، دوست دوران مدرسه ،همسر دوست صمیمی و .
اول فکر میکنید چقدر خوب درکتان میکند،بعد فکر میکنید به عنوان یک انسان با او نزدیکی فکری دارید،به مرور دلتان می خواهد بیشتر با او صحبت کنید چون حرفهای او روی شما تاثیر دیگری داردو فقط وقتی با او صحبت میکنید برایتان همه چیز خوب است حتی گاهی هیچ گله و شکایتی از همسرتان ندارید ولی برای دردودل با او از همسرتان شکایت میسازید


(همسرم اصلا نمی فهمه من چی می گم،من و درک نمی کنه و.)بعد یواش یواش دلتان می خواهد اورا بیشتر ببینید و طولانی تر ببینید و بعد کم کم ذهنتان درگیر مقایسه او با همسرتان و در بیشتر اوقات همسرتان در این مقایسه بازنده است


همین باعث میشود روابطتان سرد و سرد تر شود، چون شما کسی را دارید که با او دردودل کنید و برایش ناز کنید دیگر حوصله همسرتان را نخواهید داشت و دیگر به آن راحتی که رابطه را آغاز کردید نمی توانید از آن خارج شوید




خیانت مثل جانوری خزنده و بی صدا،بی دعوت وارد زندگیتان میشود و همه آن را به خطر می اندازد
مراقب مرزهایتان باشید ، " این تصور واهی من با دیگران فرق دارم و در دام خیانت نمی افتم را دور بریزید " میلیونها نفر با همین تصور اشتباه در همین دام افتاده اند.

چطور می‌توانیم امیدوار باشیم که تصمیم درست گرفته‌ایم؟

در واقعیت وضعیت به این بدی نیست، ما هر روز تصمیماتی در زندگیمان می‌گیریم. دنیا تغییر می‌کند و احساس می‌کنیم که کنترل آن را به دست داریم.

خوشبختانه علم اعصاب و روان ما را از نواقص و کمبودهای مغز انسان آگاه کرده است. با دانستن این ضعف‌ها، می‌توانید از یک استراتژی ساده برای غلبه بر آنها استفاده کنیم.

1 - به غریزه خود توجه کنید اما اجازه ندهید بر شما ریاست کند.
ما به یک دلیل غرایزمان را رشد داده‌ایم—آنها واقعاً خوب عمل می‌کنند. توانایی گرفتن یک تصمیم سریع برای پیشینیان عصر حجری ما می‌توانست تفاوت خورده شدن توسط یک ببر وحشی یا شکار آن ببر باشد.
 
اما اخیراً با چند ببر روبه‌رو شده‌اید؟ واقعیت این است که در این عصر دیگر نیازی به اینگونه تصمیمات سریع نیست اما باز هم نمی‌توانید دست از گرفتن این تصمیمات بردارید. با آن مقابله نکنید اما به آن هم بسنده نکنید. از خودتان بپرسید "چرا این فکر را کردم؟" یا "چرا چنین احساسی داشتم؟"

2 - گزینه‌هایتان را لیست کنید.
مغز قدرتمندترین کامپیوتر موجود است اما قادر به انجام چند کار همزمان نیست. دشوار است که بیشتر از 7 فکر مختلف را در یک زمان در ذهنتان داشته باشید و غیرممکن است که بتوانید روی دو مورد از آن به طور همزمان تمرکز کنید. دلیل اینکه وقتی موقع رانندگی با تلفن‌همراه صحبت میکنیم،
 
تصادف نکرده و ماشینمان را داغان نمی‌کنیم این است که می‌توانیم خیلی سریع تمرکز روی کارها را تغییر دهیم—اما خیلی کندتر و بی‌دقت‌تر از زمانیکه هرکدام را به تنهایی انجام می دادیم. برای تصمیمی که می‌خواهیم بگیرید، همه انتخاب‌ها و گزینه‌های موجود را لیست کنید، آن را بیرون ذهنتان بکشانید و زمانی را به بررسی هر کدام به تنهایی اختصاص دهید.

3 - سوالات را بازنویسی کنید.
می‌دانید برای اینکه یک دانشمند تمام‌عیار باشید به چه چیزی لازم است؟ گرفتن نمرات عالی یا به خاطر سپردن چیزها کافی نیست. مهم این است که سوالات درست بپرسید. هر مشکلی که دارید، سعی کنید آن را به سه یا چهار شکل مختلف بنویسید. اینکه خودتان را مجبور کنید به طرق مختلف به آن مشکل نگاه و فکر کنید باعث می‌توانید بتوانید راهکارهای متفاوتی نیز پیدا کنید.

4 - تاریخ را پیش‌بینی کنید.
حافظه ما آنقدرها که تصور می‌کنیم خوب نیست و درنتیجه یادمان نمی‌ماند که چقدر ممکن است بد باشد. همین حافظه‌های انتخابی است که باعث می‌شود یادتان بماند امروز با چه کسی حرف زدید اما یادتان نیاید که چهارشنبه هفته پیش صبحانه چه خوردید.
 
استفاده از تاریخ برای گرفتن تصمیم نیازمند این است که به خاطر بیاوریم دفعه قبلی که در موقعیتی مشابه بودیم چه اتفاقی افتاد. کند پیش بروید و خاطره‌تان را خوب بررسی کنید  _ نباید فقط پیروزی‌هایتان را به خاطر سپرده باشید و شکست‌ها را فراموش کرده باشید.

5 - به خاطر داشته باشید که زمان طرف شماست.
سعی کنید خودتان را از احساسات آن لحظه دور کنید. البته انجام فوری این کار غیرممکن است اما بهترین راهکار این است که بین زمان حال و زمانی که می‌خواهید تصمیم بگیرید کمی فاصله بیندازید.

6 - این را یک آزمایش ببینید.
مغز انسان جداشده نیست _ برای عمل کردن در موقعیت‌های اجتماعی با همتایان خود طراحی شده است. حاصل آن این است که زمان و انرژی زیادی را برای کار گروهی و رابطه با دوستانمان صرف می‌کنیم. تصور کنید که قرار است برای تصمیمی که می‌گیرید به شما نمره بدهند و اتوماتیک‌وار توجه بیشتری به آن می‌کنید. بنویسید که چرا چنین تصمیمی گرفتید و بعد فکر کنید: "این یک امتحان است.
 
من از پس آن برمی‌آیم و فرصت دیگری برای تغییر آن ندارم. بقیه قرار است تصمیم من را ببینند و به آن نمره بدهند". اینکار باعث می‌شود بیشتر به چرای تصمیمی که می‌گیرید فکر کنید و برنامه‌ها و دیدگاه‌های ضعیف را کنار بگذارید.

7 - دانش عمومی نیست.
زمان‌های "فراموش‌شده" را پیدا کنید و ببینید چرا آنطور بوده است. همه می‌دانند که نباید بعد از غذا خوردن شنا کرد اما چرا؟ برای همه همینطور است؟ تصوراتتان را زیر سوال ببرید و قضاوت کنید آیا درمورد شما هم صدق می‌کند یا خیر.

8 - تصمیم را بگیرید.
آیا می‌خواهید درمورد وضعیت شغلیتان تصمیم بگیرید یا اینکه چه مارک پنیری را برای صبحانه بخورید؟ همه تصمیمات برابر نیستند پس وقتتان را تلف نکنید. لازم نیست برای هر وعده صبحانه قدم 1 تا 9 را دنبال کنید.

9 - تصمیم را عملی کنید.
می‌توانید تا بی نهایت تصمیمی که گرفته‌اید را دوباره و دوباره تحلیل و بررسی کنید. اما بالاخره باید یکجا آن را متوقف کنید. آن را واقعی کنید، یادداشتش کنید. وقتی تصمیمتان بیرون از مغزتان و به دنیای واقعی آمد، مغزتان از بررسی گزینه‌های مختلف دست کشیده و سراغ کار بعدی می‌رود.

یادتان باشد چشم‌انداز مغز ما محل منطقی نیست. شما حتی نباید مغزتان را وادار به دنبال کردن قدم 1 تا 9 کنید. بهترین تصمیمی که می‌توانید اینجا بگیرید این است که فقط قدم هایی که دوست دارید را دنبال کنید، آن هم با هر ترتیبی که دوست داشتید. هر کاری که می‌کنید، رمز گرفتن بهترین تصمیمات در زندگی این است که بخواهید

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

النـگ روستــایی زیبــا انتشارات شمیم مهر و اندیشه زیباکده عشق klusinbage علم زیست شناسی و قرآن tintsusabka مقالات بیس مدیریت 2020-2021 ssigquibawhin Walter's style وبلاگ جواد حسنی(معلم دوره ابتدایی)